خونه آواییه بابایی و پارک آب و آتش با دوستان
سلام عزیزم ببخشید که یکم این پستو با تاخیر میذارم این روزا واقعا سرم شلوغ بود نمیدونم چرا به هیچ کاریم نمیرسم و خیییییلی هم زود خسته میشم ولی تمام تلاشم اینه که هیچ بخشی از خاطراتت رو جا نندازم یه خورده هم درگیرم واسه کارای تولدت از حالا وقت آتلیه و لباس دوختن و طراحی کارات و ... خیلی کار زیاده و من همه این مراحلو با عشق برات انجام میدم و واقعا خودم دوست دارم دوست دارم وقتی بزرگ میشی و عکسای تولد بچگیاتو میبینی کیف کنی خوب بگذریم بریم سراغ خاطرات. همونطور که گفتم 5شنبه تعطیلات عید فطر کل فامیل باباشهاب اینا خونه خانوم دعوت بودیم خیلی خوش گذشت و تو هم با بچه ها مشغول بودی و کلی وقت هم پیش آواییه بابایی بودی از یک هفته قبل همش ...
نویسنده :
مدیر
14:08