عکسهای آتلیه نوزادی تا 3 سالگی و خاطرات اونها
همونطوری که گفتم می خوام این پستو اختصاص بدم به مروری از عکسای آتلیه ات از ابتدا و نوزادی تا حالا وقتی نیگاشون می کنم دلم غش میره برات روند بزرگ و بزرگ تر شدنت چقدر زیباست و چقدر هر روز و هر ثانیه داری ما رو نسبت به خودت عاشق تر می کنی
این پست میشه یه پست آتلیه شناسی هم باشه چون ما بیشتر اتلیه های معروف تهرانو رفتیم
اولین آتلیه، آتلیه فیلیک... واسه بار اول که می خواستم ببرمت آتلیه 4 ماه بیشتر نداشتی و تازه فکر می کردم چقدر زوده واسه آتلیه رفتن و عکس گرفتن اما بعداً فهمیدم تازه دیرم اقدام کردم شروع به سرچ تو اینترنت کردم و نمونه کارهای اتلیه های مختلف رو دیدم و از آتلیه فلیک از همه بیشتر خوشم اومد حقا که کارش تو عکسای نوزادی بی نظیر بوده و هست البته به نسبت بقیه جاها قیمتشم یکم بیشتر بود. توی اون سن بسیااااااار عالی باهامون همکاری کردی وقتی عکاس گذاشتت رو این تشک و تا بهت گفت سلام از خنده ریسه رفتی عکاسه کللللللللی خوشش اومده بود و گفت وای چه بچه خوش اخلاقی اما قسمت بدش وقتی بود که می خواستیم ازت عکس خواب بگیریم من و باباشهاب قریب به 30 تا 45 دقیقه تو رو توی پتو تاب دادیم بلکه بخوابی اما نشد که نشد
4 ماهگی:
این ست آتلیه رو خودم سفارش داده بودم برات ببافن و کلی تو آتلیه هم ازش تعریف کردن
این لباس و کلاه و البته پاپوشم داشت که تو عکس نیست برات سفارش دادم بافتن خیلی خوشگل شده بود:
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
خوب آتلیه بعدی که رفتیم به مناسب تولد 1 سالگیت می خواستیم عکس بگیریم که چون من می خواستم رو تزیینات تولدت کار بشه از عکسا، دو ماه زودتر یعنی 10 ماهگی رفتیم واسه عکاسی... آتلیه ای که این بار انتخاب کردم آتلیه سها بود که خوب جزو یکی از اتلیه های خوب و مطرح در زمینه کودکه و کارشم خوبه و ما که از عکسامون راضی بودیم مدل ها و دکورها و نورپردازی و کیفیت چاپ همگی خوب بودن.
این بار کارمون به نسبت آتلیه قبلی سخت تر بود چون دیگه شیطون شده بودی و چهاردست و پا راه افتادی بودی می خواستی به همه چیز دست بزنی و یه جا بند نمیشدی ولی خدا رو شکر همچنان خوش خنده واسه همین تونستیم ازت عکسای خوبی بگیریم.
این آتلیه رو من و باباشهاب و خاله شمیم همراهت بودیم.
10 ماهگی:
واسه این عکس خودم همش رژ میزدم و بوست می کردم آخه بعضیا فکر می کنن فتوشاپه
تم تولدت کفشدوزکی بود و این عکسم به همون مناسب و ترکیب رنگ گرفتیم:
این دستمال سرتو خیلی دوست داشتم خودم وقتی دختر بودم از لبنان خریده بودم اما تو آنتالیا گمش کردی :
ای جووووونم من عااااشق این عکستم:
ایده این عکس ماله خود بابا شهاب بود که همه خیلی خوششون اومده بود:
یه تعدادی هم عکس سه تایی انداختیم که فقط همین عکسو اونم ادیت شده می تونم بذارم:
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
و اما آتلیه بعدی که انتخاب کردم آتلیه کاج بود که به مناسبت گرفتن عکس شب یلدا و کریسمس سال 91 رفتیم و قرار بود از هر کدوم یکی بگیریم فقط! اما آخرش دلم نیومد و دو تا عکس دیگم ظاهر کردیم
عکسای کاجم خیلی عالی بود و شیک من که راضی بودم مخصوصا گیفتای لیتی که میده خیلی حال میده حتی به ازای چاپ یک عکس
1 سال و 1 ماهگی:
بقیه عکسا تو ادامه مطلب ....
و اما آتلیه بعدی رو واسه عکس انداختن با سفره هفت سین می خواستم و می خواستم رو تقویم رومیزیت کار کنم و از اونجایی که دیر اقدام کردم بیشتر آتلیه ها وقتشون پر بود و رفتیم آتلیه آنامد و چون آتلیه کودک نبود سبکش متفاوت بود اصلا.... نورپردازیش واسه عکسای فشنی بود و کمی تاریک ولی عکس اولیتو دوست اما دومیه اینقدر بد بود و سفره هفت سینش زشت که مجبور شدم آخرش با فتوشاپ بندازمت رو یه سفره دیگه و رو تقویم چاپ کنم
این آتلیه رو من و خاله شمیم بردیمت و بعدشم قرار بود تو رو ببریم سرزمین عجایب چون نزدیک اونجا بود واااااااااااااای که سر همین دو تا عکس چقققققققققققدر انرژی ازمون گرفتی و گریه کردی و پدرمونو درآوردی
1 سال و 4 ماهگی:
اینم عکس فتوشاپیش :
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
آتلیه بعدی به مناسب تولد دو سالگیت بود که دوباره رفتیم آتلیه کاج چون تم تولد دو سالگیت زنبوری بود دوست داشتم کیکی که باهاش عکس میگیری زرد باشه اما آتلیه گفت نداریم منم قبل از رفتن رفتم شیرینی فروشی لادن که نزدیکشه یه کیک زرد گرفتم و بردم بعد از آتلیه هم رفتیم خونه مامان جوون خوردیمش
این بار دست تنها رفتم موقع عکس گرفتن که اصلا همکاری نکردی و عکسا اونجوری که می خواستم در نیومد اما وااااااااااای چی بگم از زمان انتخاب عکسا که سررررررررررررررویسم کردی اینقدر گریه و اذیت کردی و کل اتلیه رو ریخته بودی به هم یه آبسردکن اونجا بود همشم با اون بازی می کردی آخرش یکی از کارمندای اونجا اومد بردت
خلاصه اینکه می خواستم بدونی پشت اینهمه عکسای خوشمل و ژیگول میگول و تر تمیز دهن چه کسایی که سرویس نشدده
2 سالگی:
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
آتلیه بعدی که رفتیم به مناسب شب یلدا و کریسمس سال 92 بود و رفتیم آتلیه پاپا که محل کار من نزدیک بود رفتم نمونه کاراشو دیدم بد نبود دکوراش و عکاسشون خوب بود اما از نورپردازیشون خوشم نیومد عکساش به روشنی کاج و سها نبود اما اینم تجربه ای بود واسه خودش
2 سال و 1 ماهگی:
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اینام عکساییه که تو مهد ازت گرفتن دیگه بعد از مهد رفتن آتلیه کمتر میریم چون خودشون هر سال تو چهارفصل عید و تابستون و یلدا و زمستون عکاس میارن مهد و ازتون عکس میگیرن هرچند اونا خوب مثل ما وقت نمیذارن که عکسا خوب در بیاد اما خوب از هیچی بهتره و یادگاری میمونه براتون
2 سال و 3 ماهگی:
2 سال و 5 ماهگی:
جریان این عکسای مهدم که قبلا تو وبلاگت تعریف کردم خلاصه بگم که دو تا عکس اول واسه روزی بود که من اشتباها روز عکاسی رو نفهمیده بودم و لباس مناسب نذاشته بودم برات و عکس سومی هم که واسه روز بعدشه که تو اصلا همکاری نکردی و قیافه ات تو عکس گویای همه چیز هست
2 سال و 9 ماهگی:
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
دو تا عکس بعدی ماله آتلیه یاقوت تو میرداماده که نت برگ تخفیف گذاشته بود و منم همینجوری بردمت عکس بگیری اینجارم تنهایی بردمت و چون اونجا جا پارک نداشت از مهد بردت داشتم و رفتیم اونجا و با تاکسی برگشتیم ماشینو از تو پارکینگ بانک برداشتیم واسه همین خیلی سخت بود
2 سال و 9 ماهگی:
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
و آخرین آتلیه آتلیه آسمان هست که رفتیم و به مناسبت عکسای 3 سالگیت و تولدت که تمش کیتی بود... از این آتلیه هم خیلی راضی بودم کاراش و دکوراش تک بود و نورپردازی و چاپشم خوب بود فقط چون دکورای خوشگلش بیشترشون ستاره دار بود و 30 درصد گرون تر و عکسای ترکیبیش مثل عکس اول قیمتش با تعداد حالتها میرفت بالا قیمتاش به نسبت جاهای دیگه گرون تر درمیومد اینجا رو هم من و تو تنهایی رفتیم اونم بعد از کار و دیگه خیییییییییلی عکس گرفتن ازت سخت شده آخرشم نتونستم یه عکسی که باب دلم بود و کمی لبخند رو لبت باشه با کیکه ازت بگیرم با هزار تا وعده پارک و اینا می خواستم رو دکور نگهت دارم ولی آخرشم همش باید به زور از دم در میاوردمت اینور بعد از آتلیه هم چون بهت قول داده بود با کلی خستگی رفتیم پارک سر کوچه آتلیه و بازی کردی دیگه داشتم میمردم از خستگی
3 سالگی:
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
و در آخر آخرین آتلیه ای که رفتیم آتلیه کفشدوزک بود که اونم تو نت برگ تخفیف گذاشته بود و رفتیم تا من و تو دوتایی با لباسای ستمون عکس مادر و دختری بگیریم (منظورم همون لباسایی که تو تولد 3 سالگیت ست هم پوشیده بودیم) این اتلیه هم بد نبود برخوردشون خیلی خوب بود و عکاس خانومش که از ما عکس گرفت با حوصله، اما از نورپردازیش و نور عکسا خیلی خوشم نیومد چون لباسامون که صورتیه کمرنگ بود تو عکس بیشتر سفید افتاده بود اینجا رو چون جا پارک نداشت بابا شهاب رسوندمون اما موند تو ماشین و واااااااااااااای چی بگم که تو چقققققققدر اذیت کردی و اصلا همکاری نکردی و چون منم از سرکار اومده بودم خیلی خسته بودم و رسما می تونم بگم جنازه ام از اتلیه اومد بیرون اما بازم به نسبت عکسامون بد نشد که البته نمی تونم الان بذارم اینجا عکساشو
خلاصه اینکه جدیدا عکس گرفتن ازت خیلی سخت شده و وقتی از آتلیه میام بیرون از شدت فعالیت و بدو بدو و حرص و جوش خیس عرق شدم