آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

آوای دلنشین

کریسمس و مریضی

1392/10/8 10:02
نویسنده : مدیر
2,724 بازدید
اشتراک گذاری

اول از همه میلاد حضرت مسیح، منادی بزرگ صلح، عدالت و شفقت و همچنین کریسمس رو به همه دوستای گلم و به خصوص تو دختر زیبای خودم تبریک و تهنیت عرض می کنم.

اینم عکس کریسمس امثال:

این هم ماله کریسمس پارساله:

 

بعد از اون میریم سراغ اتفاقات این روزا که متاسفانه اتفاقات خوبی نیست اما خوب جزئی از زندگی تو حساب میشه و باید برات بنویسم ناراحت

 کلافهکلافهکلافه یه عالمه تایپ کرده بودم همش پرییییییییییییییییییید حالا مجبورم دوباره بنویسم گریهگریهگریه

توی پستای قبلی در مورد مریضی های این چند وقتت نوشته بودم تقریبا می تونم بگم به طور دائم از اول پاییز تا حالا مریض بودی مریضیهات اوج و فرود داشت اما هیچ وقت به طور کامل خوب نشدی که حتی فرصت کنم برم برات واکسن آنفولانزا بزنم آخ خلاصه اینکه شب یکشنبه بود که تب کردی و سرفه هاتم بدتر شده بود آبریزش بینی و عطسه هم داشتی با بابایی بردیمت دکتر افتاده بهت دارو داد و استامینوفن و گفت اگر بعد از قطع شدنه تبش آبریزش بینیش ادامه داشت و چرکی بود براش آنتی بیوتیک شروع کنید و تا 3 هفته هم باید ادامه بدید نگران اون شب اومدیم شربتاتو بهت دادیم فرداش یکم بهتر شدی اما روز بعدش شب تبت رفت بالا من فرداشو مرخصی گرفته بودم تا پیشت بمونم هوای تهران هم که خیلی آلوده شده تا جایی که دو روز مهدکودک ها رو تعطیل کردن حتما این هم مزید بر علت شده بود خلاصه تا صبح من و بابایی نخوابیدیم بیچاره باباشهاب اون شب 4-5 بار نصفه شب رفت داروخانه برات شیاف گرفت چون با شربت استامینوفن تبت نمیومد پایین بعدشم درجه و ... همش پارچه خیس میذاشتیم رو صورتت یکمی تبتو میاورد پایین اما دوباره میرفت بالا بعدشم یهو بلند شدی و یه عالمه بالا آوردی انگار از شدت تب شیری که خورده بودی تو دلت بریده بود خلاصه من و بابایی خیلی ترسیده بودیم دیگه داشتیم آماده میشدیم که ببریمت بیمارستان که یهو تبت اومد پایین فرداش نه پس فرداش دیدیم تبت که اومده بود پایین اما به طور کامل قطع نمیشد بابایی بردت دکتر بیدارمغز اونم بهت آمپول دگزا و آنتی بیوتیک و دو تا اسپری داد استرس اولش شک داشتم آمپولو برات بزنم اما دوستام خیلی از این دکتر و تخیصش تعریف می کردن منم اعتماد کردم و با بابایی رفتیم بیمارستان فرمانیه و آمپولتو زدیم الههههههههههی بگردم که موقع زدن آمپول خیلی گریه کردی اما سریع آروم شدی آمپول حال عمومیتو خیلی بهتر کرد اما خوب سرفه هات هنوز شدید بود زدن اسپری دهانی هم که برای بچه کوچیک مصیبتیه آخ خلاصه که چندین روز خونه مامان جوون اینا به کمک کارگر و خاله ها و ... موندی بیچاره مامان جوون هم که مریضه و پادرد و کمردرد داره خاله شمیم هم که امتحاناش شروع شده دیدیم دیگه خیلی بهشون زحمت دادیم هوا هم که همچنان آلودس و نمیشه با این وضعیت ببریمت مهد واسه همین بابایی زنگ زد مامان جوون قم و عمه زهرا چند روز بیان پیشت امروز صبح قراره بیان پیشمون تا بلکه بخوریم به تعطیلات و از تهران خارجت کنیم شاید یکم از مشکلات تنفسیت و سرفه هات کم بشه اوه

امیدوارم به زودی تهران بارون و باد بیاد و هوا کمی بهتر بشه افسوس

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (49)

نیر
8 دی 92 10:26
عزیزم بمیرم برات داغون میشم وقتی مامانت میگه مریضی امیدوارم زود خوب بشی عکسهات عالی بودنند مامانت راس میگه خیلی بزرگ و خانوم شدی گلم دوستت دارم خیلیییی عزیزم یادم نمیره خونه خاله شیما تا از در امدی تو یه راست نشستی سر میز خوراکیها چون از مهد امده بودی ولی هر چه قدر به مامان بد جنست گفتم پاشو چای بیار برا بچه گوش نکرد نمیدونه یعنی کیک با چای میچسبه بعله صفورا خانوم دست گلم درد نکنه 1600 کیلومتر امدو رفتم تا پول بدم بهت امیدوارم دفعه بعد برام جایزه بخری ------------------------------------------------------ الهی فدات شم جایزه ات محفوظه بوووووووس
رها
8 دی 92 11:02
واییی عزیزم خیلی نگران شدمبراتون خیلی دعامیکنم تا زودی بارون بیاد کمی هوا بهتربشه خیلی ایطوری سخته صفوراجان ایشالله به زودی آواجان خوب بشه میدونم خیلی نگرانید
مامانی هیما
8 دی 92 11:52
صفورا جون خدا بد نده انشااله هر چه زودتر خوب میشه منم امیدوارم هر چه زودتر بارون بیاد دخمل نازتو ببوسسسسسسس
مامان یسنا کوچولو
8 دی 92 12:32
سلام.وااااااااای چه عکسای خوشملی.کریسمست مبارک گلم.قربونت برم آوا جون که انقدر ناز و خوش عکسی.ایشالله هیچوقت مریض نشی عزیزم.دست مامان با سلیقه و با حوصله ات هم درد نکنه که انقدر واست وقت میزاره.ایشالله همیشه خوشحال و شاد باشید.
پریسا پ
8 دی 92 13:07
سلام وای خدا خیلی ناراحت شدم واقعا سخته صفورا جون کاش برات ممکن بود چند وقت براش پرستار میگرفتی چون بچه هایی که تو این سن میرن مهد کودک بیشتر سرما میخورن یعنی تا یکی مریض به همشون سرایت میکنه واییی قربونت برم چی میکشی دیدنه بچه مریض برا مادر خیلی سختهانشاالله زود بیای و بگی حالش خوبه خوب شده و از شیطونیهای دختر گل بنویسی
نیلوفر
8 دی 92 14:43
سلام عزیزم کریسمس شما هم مبارک .امیدوارم هرچه زودتر مشکل اوا جون حل بشه دوستم .اینروزا هوای رشت خیلی عالیع .بیارینش اینورا..................................
آناهیتا مامانیه آرمیتا
8 دی 92 16:23
قربونت برم خاله ایشالا که زودترخوب شی عزیزمواقعاهواخیلی افتضاحه بیچاره بچه هاکه بیشترازهمه ضررمیکنن! عکست هم خیلی نازشده گلم من که فقط تا۱سالگی عکس مناسبتهارودوست داشتم داشته باشم خوبه که نهضت شماادامه داره . میبوسمتون
جوجه نارنجی ما
8 دی 92 18:32
اول از همه خاله جون عکسهات خیلی قشنگ شدن مبارکت باشه.واینکه باز دیدم مریض شدی خیلی ناراحت شدم خانمی .میدونی صفورا جان اینا همش به خاطر مهد کودک هست خواهر زاده منم الان بار سومش هست از اول پاییز که اینجوری بد مریض میشه .ایشالا زودتر بهتر بشی عزیزم بوسسسسسسسسسسسسسسسس
حبه قند
8 دی 92 18:36
الهی من ناراحت شدم دختر کوچولومون مریض شده. بیچاره بچه ها با این هوای آلوده. انشاله بهتر بشه. عکس کریسمس هم مبارک. عزیزم حتما به فروشگاهت سر میزنم ممنونم بابت راهنماییتو با اجازه لبنگت کردم.
شب بو
8 دی 92 19:33
سلام صفورا جوون الهیییی عزیزم کلی مصیبت داشتی این چند وقت !!! ایشالا هم هوای تهران بهتر بشه و به امید خدا آوا جان هم هر چه زودتر به سلامتی کامل برسه این واسه خودت ، اینم واسه آوا جوونی
افسانه مامان پارمین
8 دی 92 19:46
وای که خیلی ناراحت شدم برای آوا جونم . امیدوارم هرچه زودتر حالش خوب شه
سعیده مامان آنیسا
8 دی 92 20:54
خاله فدات شه که هی تند تند مریض میشی ایشالاه بزودی خوب خوب میشی صفورا جون شهر ماهم خیلی آلودس تا جایی که کمتر میریم بیرون یا هم خواستیم بریم ماسک میزنیم
مامان آرلا
8 دی 92 21:28
وای خدا نکنه مریض شی خاله صفورا جون ایشاالله دختر گلت خوب میشه به زودی
مامان مهرناز
8 دی 92 22:03
عزیزم کریسمس مبارکچه عکس نازی قربونت بشم ان شالله هرچه زودتر خوب شی
الي مامي غزل و آوا
9 دی 92 0:33
سلام صفورا جوني ميدونم چي كشيدي منم اين روزا رو با غزل و آوا تجربه كردم واقعا كه تجربه بدي بود آوا هم تب ميكرد و بالا مياورد و كلي سرفه تبش رو كه با پارچه خيس و شياف پايين مياوردم أما سرفه هاش خيلي زياد بود طوري كه ديگه از شدت سرفه بالا مياورد مامان بزرگم گفت جو پرك شده با عناب رو بجوشون بذار غليظ بشن له كنش بده بچه بخوره منم انجام دادم حقيقتا سينه آوا نرم تر شد و سرفه هاش كمتر شربت دكستر هم ميدمش ديگه كامل قطع شده سرفه اش ايشالله آوا گلم بهتر بشه بوس بوس
مهین
9 دی 92 3:06
کریسمس مبارک آواجون
مهین
9 دی 92 3:08
سلام مامان صفورا. مرسی بخاطر وبلاگ به این خوشگلی. من از اول بارداریم تا حالا همش عکسای آوا جونو دنبال میکنم. دختر خیلی نازی داری. ماشا....
مهین
9 دی 92 3:09
لینکت کردم عزیزم.
مامان ترنم
9 دی 92 7:54
ان شاء الله بهتر ميشه، دختر من هم تمام علايم دختر شمار را داشت ، با تجويز آنتي بيوتيك سرفه هايش قطع نشد علي الخصوص موقع خواب كه از شدت سرفه بيدار مي شد و گريه مي كرد. يكي از همكارانم گفت گل ختمي را بجوشانم وبا عسل بهش بدهم اين كار را كردم و سرفه هايش شده شبي يك بار ؛ دوست داشتي امتحان كن خيلي خوبه --------------------------------------------------------------------------- ممنون از راهنماییت عزیزم
تداعی
9 دی 92 9:16
ایشالله زودتر خوب میشه و تو هم خیالت راحت میشه عکساشم خیلی ناز بودن خدا برات حفظش کنه آوارو ببوس
اطهر
9 دی 92 10:34
خوش به حال آوا جون با این مامان مهربون که این قدر براش وقت می زاره بهت تبریک می گم امیدوارم ززیر سایه ی پدرو مادرت همیشه سالم بمونی عکس های قشنگی بود
مامان آروین (مریم)
9 دی 92 12:40
کریسمس بر شما هم مبارک . عکستون هم خیلی قشنگ بود . پس هر سال علاوه بر آتلیه تولد ، آتلیه کریسمس ، ولنتاین ، یلدا ، نوروز ، و ..... ادامه داره به اینجور کارا میگن داشتن مامان زرنگ و پرحوصله و فعال . آفرین بر شما دوست جووونی که تو اون شلوغی تهرون و ترافیک و شاغل بودن بازهم انرژی برای این کارا رو دارین امیدوارم مریضی شون هر چه زودتر خوب بشه . البته اگه دوست داشته باشی تشریف بیارین کرمان منزل ما ، هوا اینجا خوبه ..... چند روزی مهمان ما باشین تا حال آواجونی خوب بشه ----------------------------------------------------- مرسی از لطفت عزیزم
مرجان مامان آران و باران
9 دی 92 13:36
اخی فدات شمممممممممممممم ایشالا بلا دور باشه عزیزممممممممم ارانم سرمای بدی خورده دگزا زدیم براش عکسش خیلی خوشگلهههههههههههه ------------------------------------------------------- الهی بگردم براش
پریسا پ
9 دی 92 14:50
سلام صفورا جون خوبی؟ اوا خوبه خوبه ----------------------------------------------- آره گلم خوبه مرسی
مریم مامان شاینا
9 دی 92 17:23
انشالله که هر چی زودتر خوب بشی عزیزم
سمیرا مامان پرنیان
9 دی 92 23:07
ای جانممممممممممم ضعف کردم واسش انشاالله که هرچه زودتر هوای تهران خوب بشه هرچند که هوای شهرستان هم خیلی تعریفی نداره و مردم همه مریضن عکسش خیلیییییییی خوشجله البته خودش خوشگلتره
سپیده
11 دی 92 9:30
خوشم میاد همه نوع مناسبت اوا جونم عکسهای خوشگلی داره . این نشون از ذوق و سلیقه مامان خوبشه امیدوارم دیگه مریضی دور و بر گل خوشگل ما نیاد
شیما
11 دی 92 23:49
الهی بگردم. هیچی سخت تر از مریضی بچه ها نیست. مرده شور این هوا رو ببرن. این طفل معصوم ها رو چه کار میتونیم بکنیم ار دست این هوا....
مامان لي لي
13 دی 92 9:41
عزيزم انشالله دخملي زودتر خوب ميشه..... ..... سال نوي ميلادي مبارك
مامان آنیسا
13 دی 92 17:45
عزیزم عکسای کریسمس و یلدا فوق العاده بود ایشالا خوشگل خانممون هم هرچه زودتر خوب میشه مامانی نگران نباش
مامان لي لي
14 دی 92 21:25
ما هفت حوض هستيم گلم....... خيلي خوشحال شدم از آشناييتون.......... خصوصي هم دارين خانومي
مامان لي لي
15 دی 92 8:29
صفورا جونم لينك آت كردم اوايي خوشحال ميشه يه دوست خوشگل مثل أواي شما به دوستاش أضافه شه
دوستدار آوا
15 دی 92 11:27
سلام صفورا جون من عااااااشق شما و دختر گلتون هستم خییییلی نازه ماشاا... یکی از این علت های دوست داشتن شما اینه که اصلا از خود راضی نیستید من نمیدونم یه عده برا چی وبلاگشون رو رمز دار میکنن ولی شما همیشه پستای وبلاگتون باز بوده اگه قرار به چشم کردن بچه هاشونه آوا جونی از همشون خوشگل تر وشیرین تره انشاا... 120سال زنده بمونه شیرین زبون من دوستون دارم بوسسسسسس
جیران بخشنده
15 دی 92 12:15
الهی من بمیرم برات آوای خوشگلم حتما خیلی اذیت شدی خانوم خوشگله امیدوارم زودی خوب بشی گلم راستی عکس کریسمست خیلی خوشگل شده عزییییزم
مامانی هیما
15 دی 92 15:34
مامانی جونی آوا من شما رو لینک کردم اگه میشه شما هم ما رو لینک کنید
مامان لي لي
15 دی 92 19:42
'بعضی وقتها به خودم میگم: هرچقدر دلت میخواد سخت بگیر زندگی! هرچقدر دوست داری اذیّت کن دنیا! من یکی رو دارم که میاد و همه این سختیها و اذیّت ها رو تموم میکنه، یکی که آرامش و دوستی رو همه جا جاری میکنه، فقط ایکاش تا اونروز من باشم و ببینم روی ماهش رو.'........ دوستت دارم دوست خوب و عزيزم
مامان لي لي
18 دی 92 1:06
ﺭﻓﯿﻖ!......ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﻓﺴﺦ ﺷﺪ........ﺩﺭ ﻗﺒﺎﻝ ﺩﻧﯿﺎ...ﯾﮏ ﺗﺎﺭ ﻣﻮﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ........ﻧﺪﺍﺩﻡ....... تا أبد تو قلب لي لي موندگاري
اسپاترا
18 دی 92 18:17
کریسمست مبارک باشه آوا خوشگله عزیزم امیدوارم هر چه زودتر خوب بشی مامان آوا جون وبلاگتون بسیار زیباست و با اجازتون لینکتون کردم خوشحال میشم شما هم به ما سر بزنید
مامان فتانه
19 دی 92 11:32
خیلی عکسش ناز شده دخملی چند وقت نبودیم کلی دلمون براتون تنگ شده
دوستدار آوا
19 دی 92 23:33
ااااا چقدر دوستدار آوا من نبودما صفورا جون این مورد البته که منم دوستتون دارم و جیگرطلا ناناز ترینه. راستی چرا نظر میزارم دیگه نشون داده نمیشه -------------------------------------------------------------- چرا عزیزم همه نظرها تأیید میشه فقط دیر یا زود داره مطمئن باش سوخت و سوز نداره ببخشید اگه گاهی نمیرسم زودتر تأیید کنم
آنی
20 دی 92 8:57
عزیزم خیلی ناراحت شدم که مریض شدی از دست این مهد کودکککککککککککک عکسات هم مثل همیشه ماه شده کریسمست مبارک ایشالا زودی خوب بشی خوشگلم
الی مامان محیا
20 دی 92 18:43
اول اینکه کریسمست مبارک عروسک خاله دوم اینکه صفورا جون محیا هم زود زود مریض میشد که با یه راه کار طب سنتی خدا رو شکر الان خیلی بهتره و چشم ام کف پاش انگار که دیگه ویروس میروس جرات نزدیک شدن به دخترمو نداره تو نظر بعدی میگم چیکار کن دوست عزیزم
الی مامان محیا
20 دی 92 18:44
اصلا ببین یه پست مخصوص واسه تو توی وبلاگم میذارم تا همه هم بتونن استفاده کنن ...بدو بیا
جوجوبانو
21 دی 92 10:09
آواااا جوووونی کجااااااااایی؟؟؟ امیدوارم مریض نباشی و پرانرژی باشی
سودابه
21 دی 92 13:46
صفورا جان سلام من از خواننده های خاموش وبلاگت هستم از زمانی که فهمیدی باردارشدی دارم دنبال میکنم وبلاگت رو . هفته ای یکبار میام میخونمت . ماشاالله اوا جون خیلی شیرینه خدا واست حفظش کنه . الان که اومدم دیدم هنوز پست نذاشتی نگران شدم آوا جون خوبه ؟بیماریش در چه حاله ؟ خوب شده ؟ لطفا یه خبر بده نگرانتونم
آناهیتا مامانیه آرمیتا
21 دی 92 17:01
آمدیم نبودید
رها
22 دی 92 10:53
سلام صفوراجون اوا جون حالش بهتر شد؟؟
الی مامان محیا
23 دی 92 12:43
یه پست مخصوص واسه شما گذاشتم اون وقت شما کجایین؟؟؟؟ ---------------------------------------------------------- ممنون عزیزم دیدیم خیییییییلی لطف کردی
پریسا پ
23 دی 92 22:01
سلام مامان صفولا نیستن؟امیدوارم سرتو گرم شادی و خوشبختی باشه و بهتون خوش بگذره