آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

آوای دلنشین

خرابکاری بزرگ...

1392/11/19 11:34
نویسنده : مدیر
1,770 بازدید
اشتراک گذاری

اوووووووووووووووووف فقط اومدم از دسته گلی که دیروز به آب دادی بگم کلافه

دیروز رفتم لباس ریختم تو ماشین لباسشویی و ماشینو زدم بعد هی دیدم انگار بدجوور صدا میده رفتم دیدم انگار یه نوووری از توش بیرون میومد البته مطمئن نبودم گفتم حتما خیالاتی شدم یک لحظه به ذهنم خطور کردم نکنه موبایلمو انداختی تو ماشین استرس همش به خودم دلداری میدادم که نه بابا حتما میدیدم اگر موبایلمو انداخته بود توش چشم سریع رفتم دنباله موبایلم گشتم و پیداش نکردم زنگ زدم بهش گفت در دسترس نیست رفتم بیشتر دقت کردم بیچاره موبایلم تو اونهمه آب ماشین هنوز داشت نور میداد سریع آب ماشینو تخلیه کردم و موبایلمو خیسه آب آوردم بیرون و با حوله خشک کردم و سشوار گرفتم اما دیگه روشن نمیشه گریهگریهگریه تا منو بابایی بهت میگیم آوا چرا موبایلو بردی انداختی تو ماشین سریع میگی بِبَشید (ببخشید) الههههههههههههی فدات شم دیگه مگه آدم دلش میاد چیزی بهت بگه اما حالا چیکار کنم با بی موبایلی امروز می خوام ببرمش پایتخت ببینم میشه کاریش کرد یا نه اما بعید میدونم استرساوهنگران

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

مامان آويسا
19 بهمن 92 12:01
كارش خيييلي بامزه بوده ---------------------------------------------------------------------------
خاله شمیم
19 بهمن 92 13:52
یه کم به فکر موبایلت نباشی صفورا جان خوبه از من دیرتر گرفتی ------------------------------------------------------------------------ شمیم خانوم تو که یه خرابکار مثل آوا نداری موبتو خراب کنه
تداعی
19 بهمن 92 13:56
موبایله منم علی انداخت تو لگن پر آبببببب نه خاموش میشه نه روشن فقط با شارژژژژژ ---------------------------------------------------------- هههههههههه بساطی داریم ما با این وورووجکا هاااااا
hodeys
19 بهمن 92 14:14
نمی خوام خودم و بزارم جات، نمیتونم، دووم نمیارم خخخخ ولی ایشالاه که خوب میشه، ووووی دلم میخواد خودم و از رنده رد کنم وقتی این کارا رو میکنن و میگن ببخشیدددد ----------------------------------------------------------- ههههههه آره واقعا
پریساپ
19 بهمن 92 15:27
سلام من قربون خرابکاریت برممممممممم خوب مامان صفولا بچه معذرت خواهی کرده دیگه
مامان دینا
19 بهمن 92 16:40
وای خدای من.این بلا چند بارم سر من اومده یه بار گردنبندمو از تخلیه ی ماشین لباسشویی در آوردم یه بارم که همه ملافه های سفیدو ریخته بودم بشورم رفتم دیدم رنگشون سیاه شده درشو که باز کردم دیدم شلوار مشکی منو که رنگش درمیاد برده انداخته تو ماشین هر کاری کردم ملافه ها تمیز نشد و مجبور شدم همه رو عوض کنم. ------------------------------------------------------------------ ههههههههههههی وااااااااایه من آدم نمی تونه هیچیم بگه بهشون بچه ان دیگه
سمیرا مامان پرنیان
19 بهمن 92 18:21
وای چه بد ولی عیبی نداره اگه بدونین پرنیان چه بلاهایی سر من آورده تا حالا بچه دیگه همینه --------------------------------------------------------------------- آره بچه ان دیگه آدم نمی تونه چیزی بهشون بگه
شب بو
19 بهمن 92 21:43
واااای صفوووورااااا جان نمیدونم بخندم یا تعجب زده و غمگین بشم از اتفاقی که برات افتاده --------------------------------------------------------------- چی بگم والا
مامان مهرناز
19 بهمن 92 23:48
مامان ثمين
20 بهمن 92 10:32
فداي سرتون غصه نخور ---------------------------------------------------------- قربونت ممنون سعیمو می کنم
زهرا
20 بهمن 92 10:35
واقعا چه خرابکاری بزرگی عزیزم من همیشه وبلاگتو میخونم ولینکت کرده بودم متاسفانه فرصت نطر دادن نداشتم دوست داشتی ازوبلاگم دیدن کنی بگوتارمزوبهت بدم ------------------------------------------------------------ از آشناییت خوشبخت شدم حتما میام پیشتون عزیزم
سیمین
20 بهمن 92 10:38
بچه ها همه شیطنت های خودشونو دارن اینا همه ش خاطره س که باقی میمونه.هیچوقت دعواش نکنی صفورا ------------------------------------------------------------ چشم عزییییزم
مینو
20 بهمن 92 12:26
آوااااایی رحم کن حداقل چیزای ارزون تر رو بنداز ای شیطون ------------------------------------------------------------------ همینو بگو به خدا
مینا ( دلنوشته هایی برای دلبندم )
21 بهمن 92 12:14
وووووووووووووووووووووووی خرابکاری تا این حد آوا جووووووووووونی
سیمین
21 بهمن 92 17:07
خب نظره منو هم بزار چرا بینه همه فرق میزاری بخدا کلی ناراحت میشم وقتی نظرمو نمیزاری -------------------------------------------------------------- عزییییییییییزم این چه حرفیه من نظراته همه رو تأیید می کنم فقط یکم طول میکشه به خدا نمیرسم یه روزه همه نظرات رو بخونم و جواب بدم مطمئن باش که همه رو تأیید می کنم گلم
عمهِ آتنا
21 بهمن 92 18:16
وای شیطووووون آدم نمیدونه بخنده یا حرص بخوره
جیران بخشنده
22 بهمن 92 19:10
ای وروجک
آناهیتا مامانیه آرمیتا
23 بهمن 92 11:48
ای شیطون کوچولو خوبه چیزی نگفتی بهش فکر نکم من میتونستم خودموکنترل کنم -------------------------------------------------------------------- آره واقعا کاره سختی بود
مامان بهداد
30 بهمن 92 17:49
سلام ای وای من چه کاری کرده؟! گوشی موبیلا وقتی که توی آب میفته بهتره که بگذاریدش توی گونی برنج. اینطوری برنج تمام نم دستگاه رو می کشه و می گیره. البته دیگه شاید یه کم دیر شده باشه. بهر حال خاله جونتون سلامت. یکی از اون بهتر جاش میاد. نگران نباش. اون سلامتیه که ... . پول دوباره سرجاش میاد. فقط یه کاری کرده که توی تمام عمر خاطره اش از یاد آدم نمیره ای شیطون بلا.بچه است دیگه چه میشه کرد؟؟!؟!؟ ----------------------------------------------------------------- آخ کاش زودتر می گفتی