باقالی پارتی- پارک و گشت و گذار
سلام دختر شیرینه مامان
عکسای این پستو چند روزه پیش گذاشته بودم اما وقت نمی کردم متنشو بنویسم
آخه این روزا خیلی سرم شلوغه جنسای جدیدم از دبی رسیده و کارای عکس گرفتن و گذاشتن تو سایت و ... در کنار کارای زیاد بانک آخر سال و بقیه کارای خونه و ... اووووووووف خلاصه آخر ساله و همه مشغولن
این وسط مسطای کارام بالاخره یه وقتی پیدا کردم تا بیامو برات بنویسم
خوب اول از همه از خونه خال حدیث جوون بگم و باقالی پارتی
قضیه از اینجا شروع شد که حدیث جوون که عکس سفره یلداشو گذاشته بود توش باقالی بود اونم چه باقالییییییییی ووووووی من مثل این زن حامله ها ویار کرده بودم و به حدیث هم گفتم اونم بیچاره می گفت دو بسته باقالی داره که دلش نمیومد بدون ما بخوره این شد که قرار شد خونشون یه مهمونی بگیرن باقالی از حدیث و عصرونه هم تداعی جوون زحمتشو کشید و ما هم در نقش مفت خور
خلاصه که به این بهانه یه بار دیگه دورهم جمع شدیم و البته دیداری تازه کردیم و خیلی حیلی زیاد هم بهمون خوش گذشت واقعاً از زحمات بی دریغ حدیث جوون و تداعی جوون تشکر می کنم که یه روز خوب دیگه رو برامون رقم زدن
و اما عکسها:
اینم از عصرونه:
اینجا سی دی آهنگ گذاشته بودن و تو هم بالا پایین می پریدی و کلی خوشحال بودی :
بچه ها در حال تماشای کارتون:
چون از مهد مستقیم اومده بودیم خسته بودی:
و اما باقالی ووووووووی هنوزم عکسشو میبینم دلم می خواد آخه من خیییییییلی باقالی دوست دارم :
و اما حسادت شما به امیرعلی توپولی که من دو دقیقه اومدم بغلش کنم تو هم با گریه پریدی بغلم :
اینام عکسای چند روزه پیش که با خاله گلاره و بنیتا جوون رفته بودیم پارک سره کامرانیه اولش اشتباهی به بنیتا می گفتی آرنیکا آخه یکی از دوستای مهدش اسمش آرنیکاس اما بعدش تا میومدی صداش کنی یکم مکث می کردی و می گفتی بنیتا :
بعد از پارک هم رفتیم پدرخوب تو فرمانیه و یه پیتزا و سیب زمینی زدیم تو رگ
چه اختلاطی هم می کنید با هم :
شما اونجا خییییییلی شیطنت کردی یهو لیوان آب یا نوشابه رو برمیگردونی رو میز یا همش می خواستی از در که اتومات هم بودی بری و بیای که البته یه بارم کله ات یه لحظه موند لایه در یا بادکنکتو از در پرت می کردی بیرون بیچاره خاله گلاره هم کلی دنبالت دوید :
اینم چند تا عکس از شیرین کاری هات:
عصر هنری که با رژ لب منه بدبخت خلق کردی :
و وقتی که آوا تصمیم میگیره خودش لباساشو تنش کنه اونم مایو!!! :
نمی دونم تو پستای قبلی نوشته بودم یا نه به باباجوونه قم میگی آواییه بابایی چون یه بار برات می خوند و همش صدات می کرد آواییه بابایی دیگه این اسم موند روشون خییییلی هم دوسشون داری و همش میگی بیلیم آواییه بابایی یا میگی با آواییه بابایی حف بزنم
گاه یهم میگی آواییه بابایی فدات بشم آواییه بابایی اینم فکر کنم باباجوون برات خونده
وقتی که می خوای عینک آفتابیتو بزنی و می خوای بگی آفتابه هوا میگی: آفتاب میده
شعره یه توپ دارم قلقلی رو خیلی قشنگ میخونی فقط این قسمتشو اینجووری میخونی: بابام بهم عیدی داد یه توپ دارم گِگِلی داد
شعر دکتر چه مهربونه هم میخونی:
دکتل چه مهلبونه دَدِه منو میبنده با شوخی و با خنده میگه ملیض کوتولو کوتولوی مَتَلو بگیل بحواب تو حونه دوای تو همینه تا که بشی سلامت خوشال و ساد و لاحت هووووولللاااااا