آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

آوای دلنشین

شهربازی با آرمیتا جوون و رفتن به رده بالاتر در مهدکودک

1393/5/4 12:24
نویسنده : مدیر
2,163 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عشق مامان محبت

چند روزه پیش با دوست جوونت آرمیتا عسلی و خاله آنا رفتیم شهربازیه دنیای نور که تازه باز شده تو خیلی کوچیک بودی که یه بار بردیمت سرزمین عجایب و حس کردم هنوز زوده برات دیگه شهربازی نرفته بودیم و همش پارک و خانه بازی می رفتیم تا اون روز .... خییییییلی خوشت اومده بود و همش از این بازی میدویدی به اون بازی و همرو می خواستی امتحان کنی و از هیچ بازی هم نمی ترسیدی خییییییییلی بامزه ذوق کرده بودی خندونکبغل

توی پارکینگ دنیای نور:

اصلا فکر نمی کردم این بازی رو تنهایی سوار بشی چون میرفت بالا و می چرخید سرعتشم نسبتا زیاد بود اما خودت تنهایی نشسته بودی اولش انگار ترسیده بودی و چسبیده بودی به صندلی اما بعدش خیلی خوشت اومده بود هر کار کردیم آرمیتا این بازی رو باهات سوار نشد:

خیلی بامزه دوتایی با هم میشستید تو بازیا:

خاله آنا داره باهاتون بازی می کنه و شما هم غش کردید از خنده چشمک:

بعدشم رفتید استخر توپ و کلی با هم بپر بپر کردید:

اینم یه سالن کنارش بود که خمیر بازی و اینا داشت تو هیچی از زیر دستت رد نمیشد خنده:

در حال تماشای فواره های پاساژ:

تو همش می گفتی مامان بریم اونجا مادی پادول کنیم زبان:

بعدشم که اومدیم خونه بابا شهاب به پاداش اینکه من زبون روزه شما رو برده بودم تفریح سورپرایز یه افطاری تووووووپ برام درست کرد وقتی رسیدیم خونه با این صحنه خوشمزه روبرو شدیمخندونک:

بعد از پختش عکس نگرفتم چون دیگه مهلتش ندادیم بسسسسسیار خوشمزه شده بود دسته بابا شهاب درد نکنه خندونک (لازم به ذکر است این اتفاق هر 100 سال یه بار تو خونه ما ااتفاق میوفته زبان)


--------------------------------------------------------------------------------------------------------------

نمیدونم چرا اینقدر اصرار داری که من برمت مهد تا چشمتو صبح باز می کنی میگی مامان تو منو ببر مهد بابا نبره خنده بیچاره بابا شهاب کلی ناراحت میشه زبان گاهی اوقات که شبا دیر می خوابی من صبح زود بیدارت نمی کنم و میذارمت تا بابا شهاب دیرتر ببرتت چون من نمی تونم دیر برم سرکار.

چند روز پیش تو یکی از سی دی های بی بی اینشتینت داشت از این اسباب بازی حباب دارا نشون میداد تو گفتی مامان از اینا برام میخری منم همون لحظه دست به کار شدم و با یه تیکه سیم و چوب کباب حسینی برات حباب ساز درست کردم که توش فوت می کردم حباب درمیومد البته تو هرکار کردی نتونستی درست فوتش کنی من حباب درست می کردم و تو باهاش بازی می کردی بعدش که آبشو خالی کردم گفتی مامان بازم بابلز (bubbles) می خوام منو میگی اینجووری شده بودم تعجب الهههههههی من فدای اون انگلیسی حرف زدنت بشم خنده

یه روز که داشتی در مورد یه چیزی ابراز احساسات می کردی یهو گفتی خداااااایه من چقد خوشگله واااااای می خواستم قورتت بدم با اون خداااایه من گفتنت بغلبوس

یکی از سرگرمیات اینه که یه آبپاشو که مخصوص تو شستیم و توش آب کردیم بچرخی تو خونه و کل خونه رو باهاش آب پاشی کنی خنده حتی گاهی اوقات منو و بابا شهابو خیس می کنی باهاش که من جییییغم میره هوا بهشم میگی پیس تا میای خونه میگی پیسم کجاس به تبلتت میگی تبلت اما وقتی می خوای بگی تبلتم کجاس زبونت نمیچرخه و هی میگی تبلم کجاس خنده

یه موقع هایی بهت میگم آوا تو عششششق مامانی بعد بابا شهاب میگه نه عشق باباشه بعد من هی میگم مامانش اون میگه باباش آخرش بر می گردی میگی من عشق همم زبان

تو ماشین یه بسته بیسکوییت از این گردا مثل ساقه طلایی بود میگی مامان بیسکوییت بده بعد یکی درآوردم بهت دادم میگی نه با سطلش بده یعنی مررررده بودیم از خنده از دستت و از تعبیرت قه قهه

---------------------------------------------------------------------------------------------

توی مهد داری میری کلاس رده بالاتر ولی اصلا دوست نداری چون مربی الانتو خیلی دوست داری واسه همین این چند روزه خیلی سخت میری مهد و منو خیلی نگران کردی غمگینخطا دیروز با مریم جوون مربی الانت صحبت کردم می گفت بچه هایی که باهوش ترن خیلی سریع متوجه میشن این جا به جایی بازی بازی نیست و قراره برای همیشه برن از این کلاس و بیشتر مقاومت می کنن خیلی نگرانت هستم امیدوارم خیلی سریع کنار بیای با شرایط جدید البته مریم جوون گفت اینجوور بچه ها رو به هیچ وجه به اجبار نمیفرستیم کلاس بالاتر تا زمانی که خودشون دلشون بخواد برن خندونک

پسندها (15)

نظرات (32)

فاطمه
4 مرداد 93 13:48
من میمیرم برای این شیرین زبونی های اوا.راستی نی نی مامانم من هم تو راه چند وقت دیگه میاد... -------------------------------------------------------------------- به سلامتی عزیزم قدمش خیر باشه براتون ایشالا
دوستدار آوا
4 مرداد 93 14:24
دستت درد نکنه مامان مهربون --------------------------------------------------------------------
فریده
4 مرداد 93 14:28
جونم اوای خوشگل -------------------------------------------------------------
یاس
4 مرداد 93 14:45
خیلی ناز بودند .هم اوا و هم ارمیتا.من شوهرم هر وقت بخواد غذا بپزه انقدر اشپز خونه رو بهم می ریزه که من توبه میکنم بهش بگم غذا بپز... ------------------------------------------------------------------------ هههههه فکر کنم این ترفندشونه
صدف
4 مرداد 93 15:00
عزیزم چقدر شیرین زبونه این آوا جون...کلی ببوس دختر گلتو صفورا جون... ----------------------------------------------------------------- قربونت عزیزم
مهسا
4 مرداد 93 16:02
خیلی وقت بود منتظر پست جدیدتون بودم.. عالییییییییی بود ...دلم برای ارمیتاجوون هم تنگ شده بود.. اوا جونم که مثل همیییشه دلرباست..خیلی دوستون دارم.. دست باباشهابم درد نکنه...راستی خونه ما هیچوقت از این اتفاق ها رخ نمیده ----------------------------------------------------------------- هههههه والا خونه ما هم هر صد سال یه بار رخ میده
مامان آنيسا
4 مرداد 93 16:20
آفرین به همسرتوالاه شوهر ما بخواد یه املت درس کنه همه چی رو میریزه به هم چه برسه به پیتزاااااا --------------------------------------------------------------------
عشق مشکی یواش
5 مرداد 93 5:42
سلام امیدوارم که خوب باشین از این باباها کم گیر میاد قدرش رو بدون معمولا باباها فقط املت بلدن اونم هر صد سال یک بار آوا جون داره بزرگ میشه امیدوارم دختر خوبی برای مامانش بشه با آرزوی روزهای زیبا برای شما ------------------------------------------------------------------------ مرررررسی عزیزم
كتايون كلوپ دوستان قديمي
5 مرداد 93 8:05
صفورا جونم سلام خودت خوبي اوا خوبه خدا روشكر خواستم بگم اوا بزرگ شده ديگه اوا شهر بازي بره مطمئن باش هم اسباب بازيها را رخودش بدون شما سوار ميشه خاله قربونش بره ديگه دوست داشتني شده ملوس شده هزار تا بوس ----------------------------------------------------------------------- قربونت دوستم
مامان ریحانه
5 مرداد 93 11:10
وااااای آوا جون چقدر خوش گذشته بهتون منم یکم میترسیدم نیایش رو ببرم شهر بازی ولی خودشون کلی هم کیف میکنند همیشه خوشحال و خوشبخت باشید راستی پیتزاهاتون هم به نظر خییلی خوب میاد نوش جان ---------------------------------------------------------------- ممنون عزیزم منم براتون آرزوی خوشبختی دارم
♥دختری با نگاهی متفاوت♥
5 مرداد 93 15:06
سلـامــ صفـورآآآ جـونـمــــــــــ ممنـون کـه آوا جـونُ بـردی شهـربـازی فـدای خنـدهـ هـای دو دوستــ فـابـریـکــــــــ چـه پیتــزا قشنگـی دستــ آقــا شهـابــ درد نکنــه راستــی صفـورا جـونـمـــ اکثـرا افـراد نـی نـی وبلـاگــ رمـز ورودی گـذاشتـن وبلـاگـاشــون تـو رو خـدا تـو ایـن کـارُ نکنیــــــــــآآآآآآآآآآآآآآ واقعـــآ" از خـونـدن وبلـاگــ آوا لـذتــ میبـرمـــــــــــ امیدوارم ما خواننـدهـ ها رو از خوندن وبلـاگــ آوا محـرومـــ نکنــی خیلــــــــــی دوستــــــــــ دارمـــــــــــــ فعلــــــــــــــــآ" ------------------------------------------------------------------------ قربونت عزیزم لطف داری
زهرا
5 مرداد 93 15:43
عزیزدلم آواااااا همیشه به شادی وگردش صفوراجون شما با آوا انگلیسی صحبت میکنی یا کلمات یادش میدی؟ ------------------------------------------------------------------- من فقط کارتون انگلیسی براش میذارم عزیزم
مامان اوا
5 مرداد 93 16:46
سلام چه اوای خوشملی ماشاالله روز به روز خوشمل تر میشه من اوا رو از ته قلبم دوست دارم خودم یک کوچلو دارم اسمش هست اوا 3 ماهشه ایشلا اوا همیشه سالم با شه وهمینوری شیطونی کنه -------------------------------------------------------------------- ممنون عزیزم ایشالا خدا آوای شما رو هم حفظ کنه
مریم
5 مرداد 93 16:49
عکس از شمیم جون هم بذار دلمون اسش تنگ شد --------------------------------------------------------------------- چشم حتما
حدیث
5 مرداد 93 17:39
سلام صفورا جون خیلی خوشگل مینویسین من واقعا لذت میبرم ادمو به ذوق میارین ماشالله به انرزیتون ------------------------------------------------------------------------ قربونت عزیزم ممنون
آناهيتا مامي آرميتا
5 مرداد 93 19:17
عزييييزم بخولم توروبااين حرفاي شيرينتخيلي روزخوبي بودكه ديدمتون اين دوتاووروجك كه بيشترحال كردن باديدن هم ------------------------------------------------------------------ به ما هم خیییییییییلی خوش گذشت آنا جوون
مامان خدیجه
6 مرداد 93 8:08
همیشه به گشت وشادی آواجون همیشه لبت پرخنده ----------------------------------------------------------------------- مررررسی دوست خوبم
کلبه رنگارنگ
6 مرداد 93 17:08
سلام انشاله این اتفاقا به جای 100سال یه بار -سالی 100بار بیفته اوا رو ببوسید پیشاپیش عیدتون مبارک ---------------------------------------------------------------------- ههههه ایشالا ممنون بر شما هم مبارک
سمیه (آبجی حنانه و محمدسبحان)
7 مرداد 93 18:33
سلام عزیزای دل من! عیدتون مبارک باشه صفورا جون و آوا خوشگلم... بازم همیشه میخونمتون و کم کامنت میذارم (بابت این موضوع ببخشم که کامنت کمی میذارم) تمام پستهات و مادرانه هات عالین صفورا جووون. تو این پست هم خنده ی دوستای فابریک خیلی به دلم نشست. حرف زدنای آوا هم بیشتر به دلم میشینه. یکبار هم شمیم توی اینستاگرام یه کلیپ چند ثانیه ای از آوا گذاشته بود که میگفت "عاشقتم" یعنی فک کنم 20-30 بار کلیپو گوش دادم خیلی بامزه میگفت عاشقتم حالا ببین این حرفهاشو چقده شیرین تلفظ میکنه. عوض من حتما ببوسش عزیزم! دست آقا شهاب هم واقعا درد نکنه. واقعا این حرکتشون خیلی به دلم نشست. ایشالا همیشه عاشقانه و بامحبت در کنار هم زندگی کنید صفورای گلم. ثواب و پاداش این جور کارهای مرد برای همسرش توی خونه خیلی بیشتر از روزه و ... ست. خوش بحال آقا شهاب که از این ثواب غافل نمیشن. مراقب خودتون باشید صفورا جووووونم. میدوستمت... بووووووووووووووس ---------------------------------------------------------------------- فدات شم سمیه جوون تو همیشه خیلی زیاد به ما لطف داری منم عید رو به شما و خانواده محترمتون تبریک میگم
مامان فتانه
8 مرداد 93 12:06
عزیزم معلومه بهش خوش گذشته....خانم اعتماد به نفس من عشق همم -------------------------------------------------------------------------- اعتماد به نفسو خوب اومدی
جیران بخشنده
9 مرداد 93 11:57
انشالله همیشه دوستیتون پا برجا باشه وروجکای خوشگل و نااااز پیتزا هم نوش جونتون صفورا جون ولی ظاهرش بدجوری چشمک میزنه قربون اون شیرین زبونیات خوشگل مننننن ------------------------------------------------------------ قربونت گلم
مامانی
9 مرداد 93 15:35
سلام صفورا جان هزار ماشالله به آوا جان هم خانم شده و عاشق شیرین زبونیاشم دورا دور شمارم خیلی دوست دارم انشالله همیشه خوش باشین دوست داشتین به ما هم سر بزنین خوشحال میشیم. ------------------------------------------------------------------------ مرررسی گلم لطف داری
حدیث
9 مرداد 93 19:44
سلام صفورا جون عید فطر تون مبارک خدا اوا جونیو حفظ کنه با عرض معذرت میتونم رمزو بپرسم ی دنیا بوس
مامان آرنیکا
10 مرداد 93 17:51
سلام مامان آوا جون ، وبلاگ شما جز معدود وبلاگهای مورد علاقه من هست که مرتب به روز میشه و من همیشه روزهای بزرگ شدن آوا جون رو میبینم اما من رمز مطالب جدیدتون رو ندارم اگر ممکنه برام خصوصی بگذارید، ممنون می شم
دوستدار آوا جون
11 مرداد 93 7:58
سلام.ببخشيد.ما كه رمز قبلي رو نداريم .ميشه بهمون رمز بدين ----------------------------------------------------------------------- ایمیلتو بده
شکوفه، مامان مانی و پانی
11 مرداد 93 21:23
سلام صفورا خانم.خوبین؟ من کاملا اتفاقی با وبتون آشناشدم. ماشالا دخترتون خیلی نازه. من یه پسر و یه دختر کوچولو دارم. میشه منم رمز وبتونو داشته باشم؟ و اگه ممکنه خوشحال میشم تبادل لینک کنیم. به ما هم سر بزنین. نینی تونو ببوسین.
دوستدار آوا جون
12 مرداد 93 8:19
سلام .ممنون از اينكه جوابمون رو داديد.اگه براتون مقدور هست به اين آدرس ميل بزنيد.متشكر www.seyedmostafa64@gmail.com
رومینا
12 مرداد 93 18:01
ماشالله دختر شیرینی دارید. خدا براتون حفظش کنه. فک کنم همه ی عکساشو نگاه کردم بس که بانمکه ------------------------------------------------------------------------- قربونت لطف داری
مينا مامي سام
15 مرداد 93 16:26
اواااي عزيزم اميدوارم هميشه لبات خندون باشه هميشه به گردش قرتي خانم --------------------------------------------------------------------- مررررسی گلم
♥ مینا مامان ثمین سادات ♥
19 مرداد 93 0:24
به بهعجب تفریحی کردن این خوشگلای نازنین آفرین به پدر خوب خانواده دستشون درد نکنه ---------------------------------------------------------------------- قربونت ممنون
یکتا
2 شهریور 93 16:46
وای خداجون چه دختر خوشگلی با خنده های زیبا. ------------------------------------------------------------------------ مرررسی
یکتا
2 شهریور 93 16:59
صفورا جون ایشالله همیشه سرحال و سرزنده باشید وب زیبایی داری من چند روزیه باهاش آشنا شدم آوا جون دختر بامزه و زیباییست درصد بالایی از خوشبخت بودنتون به این مطالب و عکسا ارتباط داره که به تصویر می کشید,به آقاتون سلام برسونید. ------------------------------------------------------------------------- ممنون