آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

آوای دلنشین

اولین تئاتر زندگیت - مهمونی خونه خاله سحر

1393/6/13 10:40
نویسنده : مدیر
2,961 بازدید
اشتراک گذاری

سلام باز اومدم با کلی عکسای خوشگل از خاطرات شیرین کودکیت دختر کوچولوی مامانبوس

هفته پیش با خاله گلاره و بنیتا جوون و خاله شقایق و لیانا جوون قرار داشتیم ببریمتون یه تئاتر عروسکی که تو پارک قیطریه برگزار میشد دفعه اول بود که می خواستم ببرمت تاتر نمی دونستم میشینی دوست داری یا نه خلاصه بعد از کار رفتیم خونه آماده شدیم و اومدیم پارک بقیه ماجرا به روایت تصویر:

منتظریم تا دوستامون برسن و تو واسه خودت تو پارک می چرخی:

این قاب دستت همون باب اسفنجیه که عمو روح ا... اینا برات کادو آوردن و تو پست قبلیم گفتم و خیلی دوسش داری زبان :

تو و بنیتا و لیانا در حال بدو بدو:

بنیتا میخوره زمین و ببین تو چطوری داری میخندی خجالت:

نزدیک سالن تاتر آهنگ گذاشته بودن و تو در حال رقصیدن:

کلی با این آهنگه بدو بدو و بپر بپر و رقص کردید سه تایی به دلیل تحرک زیادتون عکسا تار شد همه خندونک

و حالا نوبت تاتر محو تماشاش شدید:

البته نه که از اول تا آخرش تماشا کنیدا کلی تو سالن با بنیتا بدو بدو و شیطونی کردید خدا رو شکر زیاد شلوغ نبود بقیه شاکی بشن ترسو

داری با آهنگ تاتر دست میزنی:

و در آخر عکس با کاراکترهای تاتر:

از راست لیانا ، تو وبنیتا:

مریم جوون و سبحان کوچولو کمی دیرتر به ما ملحق شدن تو این عکس از راست سبحان، بنیتا و تو:

می ترسیدی به موشه نزدیک بشی قه قهه:

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

چهارشنبه هفته پیشم خونه خاله سحر و بنیتا جوون دعوت بودیم با دوستای وبلاگیمون که خیلی زیاد بهمون خوش گذشت و کلی هم بهشون زحمت دادیم و شما ووروجکا کلی خونه رو کن فیکون کردید مثل همیشه زبان سحر جوون واقعا دستت درد نکنه

اتاق بنیتا جوون تو و بنیتا و آرمیتا و باران:

گوشه چپ تصویر ستایش جوونه:

و آیسان جوون بهتون اضافه میشه:

کلی سر این ماشینه دعوا کردید خنده:

فقط موقع خوردن آروم کنار هم میشینید خندونک:

فدات شم که دوست داشتی با این عروسکی که هم قد خودته بازی کنی بغل:

و در آخر مامانا و نی نی ها البته دیگه نی نی نیستید چشمک:

سحر جوون واقعا از زحماتت متشکریم و از پذیرایی خوب و بی نظیرت بوسمحبت

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

اینقدر هرباری که از مهدکودک برت داشتم ازت پرسیدم تو هم یاد گرفتی تا میشینی تو ماشین میگی: خوب تلیف کن ببینم املوز چیکا کدی خنده

چند بار می خواستی موبایلمو بگیری بهت گفتم الان کارش دارم حالا یاد گرفتی هربار می خوای بگیری میگی: بده من کالامو بکنم بعد بدم تو کالاتو بکنیخندونک

خیلی وقتا تو زندگی وقتی آدم به عقب برمی گرده و پشت سرشو میبینی حسرت میخوره از لحظاتی که از دست داده یا قدر چیزایی که داشته و ندونسته و خیلی از این چیزا اما خدا رو شاکرم که من تو لحظه لحظه تمام دورانی که تو رو داشتم از بدو تولدت تا حالا قدر تک تک لحظه های با تو بودنو دونستم میدونستم همیشه که خدا چه گنجی بهم داده عجیبه هر چی زمان میگذره هیچ چیز از داشتنت از زمانهای با تو بودن برام تکراری نمیشه از دیدن لبخند ها خنده هات شیطونیهات و حتی گریه هات لذت میبرم از بزرگ شدنت از فهمیدنت قدر میدونم تمام لحظه های با تو بودنو هر چند که به دلیل کار بیرون از خونه از بچگی زمان های زیادی رو نتونستم پیشت باشم اما زمانهایی که در کنارت بودمو به غایت استفاده کردمو و لذت کردم و تو سراسر وجودمو لبریز کردی از حس خوب مادربودن و لذت داشتن نعمت بزرگی مثل تو... ازت ممنونم که هستی و اینکه این لذت بزرگ زندگی رو به من هدیه دادی بدون که به شکرانه این لحظات خوبه کنارت تو تموم طول زندگیم در کنارت هستم پشتیبانت هستم و هر وقت بهم نیاز داشتی می تونی روم حساب کنی دخترم

امیدوارم در دوران های آتی زندگیت بتونم دوست و همدم خوبی برات باشم بوسمحبت

یه دلنوشته مادرانه همینجوری بود که خواستم برات بنویسم تا حس این روهامو بدونی آراممتنظر

 

پسندها (12)

نظرات (16)

مامانی آرتینا جان***
17 شهریور 93 16:11
آوا جونم انشالله همیشه شاد باشی و هیچوقت غم نبینی مامان صفورا جون واقعا خیلی مامان نازی هستی انشالله همیشه سایه شما و بابا شهاب بالا سر آوا جون باشه.
كتايون كلوپ دوستان قديمي
17 شهریور 93 16:27
صفورا جونم اوا دختر گلم مابين گلها چقدر زيبا شده حتي از گلها هم زببا تره الهي قربونش برم خداحفظش كنه
مامانیش هیما
17 شهریور 93 16:46
تاتر خوش گذشت عزیزم
مامان ماني جون
17 شهریور 93 22:12
به سلامتي الهي مامان صفورات سلامت باشه و تو همه جا ببره واي خدا از الان كه به زمين خوردن دوستش اينجوري ميخنده بزرگ شه چي ميشه من كه الان ميميرو از خنده به اين جور ماجرا ها ميگم عكس اون عروسكه مشكل داره هااااااا اونم م.ن.ك.ر.ا.ت.ي تو مامان خوبي هستي و اميدوارم آوا در آينده بتونه ازت الگو بگيره
مامان مهرناز
17 شهریور 93 23:52
همیشه به تفریح عزیزم قربون قر دادنت موهات چقدر بلند شدن خیلیناز شدی مامانش یه وقت کوتاه نکنیشون ها فدای شیرین زبونیات عزیزم
مامان فتانه
18 شهریور 93 1:26
عزیزم همیشه ب شادی...چه عکسای نازی
مریم
18 شهریور 93 8:36
سلام عزیزم چه عکس های قشنگی این شالله همیشه به خوش گذرونی یه اولین زیبای دیگه الهی قربون اون خنده ها برم که به افتادن دوستش می خنده قسمت دلنوشته مادرانت اشکم را در اورد عزیزم معلوم که آوا جون با داشتن مادری مثل شما میتونه همه جوره روت حساب کن همه آرزوم اینه منم مادری شوم مثل تو آرزو میکنم همیشه کنار هم به شادی باشید
مامان خدیجه
18 شهریور 93 9:08
همیشه در کنار هم خوش باشید ماشاءالله موهای آواجون چقدر بلنده شده
مامان ریحانه
18 شهریور 93 11:16
چه عکسهای خوشگلی همیشه به گردش چه خوب که فرصت بیرون بردن بچه ها رو دارید
✿ آناهیتا مامانیه آرمیتا ✿
18 شهریور 93 21:31
درکنارتون همیشه خوش میگذره دوستم
مامان فریده
18 شهریور 93 22:45
عزیزم چقدر موهات بلند شده ماشالا این مدلی خیلی بهت میاد
مامان سوده
20 شهریور 93 1:09
قربون صورت ماهت برم خاله...خیلی دوستت دارم گل نازم.خدا حفظت کنه..
حدیث مامان آرش
22 شهریور 93 9:43
خوش به حالت آوا جون من تا حالا تاتر نرفتم
سمیرا مامان پرنیان
24 شهریور 93 12:36
قربونش برمممممم همیشه به شادی باشی عزیز دل خاله -------------------------------------------------------------------------- قربونت
سولماز
24 شهریور 93 23:07
سلام عزیزم خیلی عکسهای نازی ودختر خوشگلی دارید ماشا الله به ما هم سر بزنید منتظر تونیم ------------------------------------------------------------------------ قربونت عزیزم چشم حتما
آبجی زهرا
3 اردیبهشت 94 19:24
خدا اوا جون حفظ کنه ایشاا... خیلی نااااااااااازه