آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

آوای دلنشین

دلنوشته

1394/3/5 15:09
نویسنده : مدیر
4,484 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر کوچولوی مامان که الان دیگه واسه خودت خانومی شدی بوسمحبت

چقدر زمان زود میگذره و چقدر شما بچه ها زود بزرگ میشید به قدری سریع که آدم همش حسرت لحظه های از دست رفته رو میخوره متنظر

بارم فرصتی دست داد تا برات بنویسم برای خود خودت تا بزرگ شدی بخونی و بدونی از احساسات درونی که همیشه سعی می کنم با زبون قابل فهمت بهت نشون بدم و وقتی هم بزرگ شدی می خوام که بخونی و بدونی که چی در درونم گذشت و چه حسی داشتم از مادر بودن برای تو محبت

3 سال و شش ماهه که تو اومدی تو زندگیمون و حقا که فضای خونه رو پر از وجودت کردی.... همیشه وقتی می گفت بچه که بیاد دیگه پدر و مادر باید خودشونو وقف بچه کنن دلم می گرفت و دوست نداشتم اصلا خواسته های خودمو و وجود خودمو نادیده بگیرم اما حالا که مادر شدم میفهمم معنی اون وقفو این نیست که انسان از لذت های خودش محروم بشه بلکه اینه که لصلا بعد از بچه دار شدن مفهمو لذت برای آدم متفاوت میشه.

من لذت رو در وجود تو در خنده های تو و در شیطنت ها و بازی هات میبینم در با تو بودن در شعر خوندن هات و پر حرفی کردن هات واسمبغل در اینکه وقتی داری چیزی برام تعریف می کنی 500 بار میگی مامان مامان که توجه منو بیشتر به خودت جلب کنی بوسمحبت

تصور کردن خونه بی تو دیگه برام دشواره گاهی فقط به تماشات میشینم محکم بغلت می کنم و بوست می کنم تو هم جدیدا همش راه میری و منو میبوسی بدنمو لبمو لپمو گاهی میگی مامان دستتو بده بعد که میدم میبوسیش یعنی عااااشقتم با اون کاراتبغل

 

این متنو جایی خوندم و خیلی خوشم اومد امیدوارم که من هم بتونم همچین تربیتی بکنم تورو متنظر:

من برای دخترم از این کارت‌های آموزش لغات فارسی و انگلیسی نمی‌خرم. از دو سالگی مغزش را با یک مشت فکر مزخرف مثل “یاد نگرفتن لغات فلان مبحث” درگیر نمی‌کنم. دخترم را می‌برم پارک. می‌گذارم آزادانه بدود. حتی گاهی زمین بخورد. می‌گذارم دخترم با بچه‌های همسن خودش گرگم به هوا بازی کند. می‌گذارم بهترین تفریحش وقت‌هایی که می‌رویم پیک نیک گل بازی باشد نه پز دادن سطح زبان انگلیسی به دختر عموهایش. من برای دخترم خمیر بازی می‌خرم. خاله بازی می‌کنم با او. بعضی وقت‌ها می‌گذارم دکتر بشود و با چوب بستنی‌اش معاینه‌ام کند. اما برایش از این کارت‌های آموزش بچه‌های دو ساله نمی‌خرم!

دخترم که بزرگ تر بشود می‌گذارمش کلاس نقاشی. کلاس موسیقی. کلاس رقص حتی. دخترم را برای ۱۵ گرفتن در دیکته‌ای که کلا هشت تا کلمه است دعوا نمی‌کنم. بخاطر ننوشتن مشق‌هایش سرش داد نمی‌زنم و هیچ وقت خریدن عروسک را جایزه بیست گرفتنش قرار نمی‌دهم. با معلمی که بخواهد درس نخواندن دخترم را مایه خجالت بداند برخورد می‌کنم. و مدام به خاطر اینکه توانسته “جان مریم” را با انگشتان کوچکش به قشنگی بنوازد گونه‌اش را می‌بوسم.

من می‌گذارم دخترم توی خانه کنار من شیرینی درست کند. از بچگی رولت گوشت درست کردن را بهش یاد می‌دهم. دست زدن به چرخ خیاطی‌ام را برایش ممنوع نمیکنم.عکس گرفتن با دوربین خودم را ممنوع نمی‌کنم. همیشه لباس‌های رنگی می‌دوزم برایش و بهش یاد آوری می‌کنم که رسالت بزرگی در شاد کردن دل مردم دارد. من دخترم را برای انتخاب رشته دبیرستانش پیش مشاور نمی‌برم. بهش زمان کنکور را یادآوری نمی‌کنم. تعداد تست‌هایش را نمی‌شمارم و می‌گذارم آن راهی را برود که از ته ته ته دلش دوست دارد.

برای دخترم و دوست‌هایش مهمانی‌های کوچک خودمانی می‌گیرم. با دوست‌هایش دوست می‌شوم. رفت و آمد با قشر خاصی از افراد یا جنس خاصی از آدم‌ها را قدغن نمی‌کنم. رابطه با جنس مخالف را طوری بهش می‌فهمانم که خودش بتواند تصمیم درست را بگیرد. حتی شاید اسمش را بگذارم گلنار که اگر کسی عاشقش شد و خواست شعری برایش بگوید ریتم آهنگین تری توی شعرش بیاید. هر کدام از لوازم آرایشم را که بخواهد بهش می‌دهم و می‌گذارم خودش به این نتیجه برسد که با چه ظاهری قشنگ تر است.

من می‌دانم که دخترم شاید نابغه بزرگی نشود. شاید دانشجوی نمونه‌ای نباشد. شاید حتی دانش آموز درس خوانی هم نباشد اما بی شک انسان بزرگی خواهد شد. دخترم کسی می‌شود که قدر رنگ‌ها را می‌داند. ارزش بوها را می‌داند. و تک تک ثانیه‌هایی که چیزهای ریز زندگی را می‌بیند از خودش، وجودش، تک تک سلول‌های بدنش، از من و پدرش، از مردم کشورش و از خدای خودش راضی است. دخترم کسی می‌شود که دیدنش حس خوبی به بقیه می‌دهد. دخترم کارهای بزرگی برای آدم‌ها می‌کند. و از همه مهم تر یادش نمی‌رود که با لبخند کوچکش روز آدم‌های غمزده عصبی از همه جا نا امید از همه شاکی را عوض کند. دختر من با تک تک ذره‌های وجودش “دختر من بودن” را داد می‌زند وفقط برای تربیت کردن همچین دختری خودم را تحسین می‌کنم…

پسندها (23)

نظرات (41)

ملیسا
5 خرداد 94 15:46
سارا
5 خرداد 94 16:11
سلام مامان صفورای عزیز و آوای ناز.دلمون حسابی واستون تنگ شده ما خواننده های خاموش چون پست هاتون رمز دار شده.بازم ازتون خواهش میکنم اگر مقدور بود واستون رمز بدیدواگر نه حتما بخاطر هوادار های شما و آوا گلی گاهی پست های بدون رمز بزارید .ممنونم.برای این پست هزار تا لایک
دختری با نگاهی متفاوت
6 خرداد 94 0:34
خودتُ دخترت عشقیدددد
دختری با نگاهی متفاوت
6 خرداد 94 0:36
راستی صفورا جااان اینستااااا اکسپت نکردید ----------------------------------------------------------------------------- چیه آیدیت بگو اکسپت کنم
زینب
6 خرداد 94 4:27
خیلی خیلی زیبا بود.امیدوارم آوا قدر شماها رو تا عمر داره بدونه و همیشه شاکر باشه.
فاطمه^فائزه
6 خرداد 94 11:31
سلام دخملیتون چه نااااااااااازه به وب داداشی ما امین جونم سر بزنید اگه با تبادل لینک موافقید خبرمون کنید راستی ما چند بار اومدیم و نظر دادیم ولی شما جواب ندادید ناراحت شدیمااااا
مامان ماني جون
6 خرداد 94 12:15
خیلی خوبه که همه مادرا اینقدر عمیق به لذت های کودکی نگاه کنن همیشه میگم تو یه مامان نمونه ای چون بهترین روزا و لحظه ها رو واسه آوا میسازی الهی آوا هم همچین مادری بشه
مامان فتانه
6 خرداد 94 15:45
عالییییییی بود هم دلنوشته خودتون و هم اون متن زیباااا
shabnam
6 خرداد 94 18:25
سلام صفورا جان چه متن قشنگی گذاشتین واقعا همینطوره!! بچه های الان خیلی زود پا به دنیای آدم بزرگا میذارن واقعا ظلمه در حق بچه که نذاریم از کودکی اش لذت ببرد. صفورا جان مدتیست از آناهیتا و آرمیتا جون خبری نیست خدای نکرده اتفاقی واسشون افتاده
مامان بهار
6 خرداد 94 18:28
خیلی عالی بود
آویسانا
7 خرداد 94 5:46
بسیار زیبا و جذاب بود صفورا جان آوای گلمو ببوس
مامانی
7 خرداد 94 12:01
عالی بود روی دختر ماهت را ببوس
محبوبه مامان الینا
7 خرداد 94 12:45
عالی بود
سمیه (آبجی حنانه و محمد سبحان)
7 خرداد 94 14:47
صفورا جون دلنوشته هاتو واسه خیلی دوست دارم شدیدا احساساتی میشم این متن هم که خیلی عالی بود صفورا جون. مرسی ازت... حالا این کامنت بالایی رو دیدم منم یاد اینستا افتادم. منم فالوت کردم فعلا اکسپت نکردی. وقت کردی اکسپ کن عزیزم جفتتونو میبوسم عزیزم. شاد باشیدددددد آدرس اینستا رو تو خصوصی برات گذاشتم عزیزم
مینو
7 خرداد 94 17:06
خیلی قشنگ بود
ساره
9 خرداد 94 9:07
سلام خیلی وبلاگ قشنگی دارید اگه ممکنه رمز پست هاتونو بهم بگید.....به وبلاگم سر بزنید خوشحال میشم
مامان دیانا
9 خرداد 94 11:39
سلام . تازه با وبتون آشنا شدم . خیلی نازه . دخترت خیلی شیرینه . قرتی خانم خوشکل . به وب دختر منم سر بزن
سمیرا مامان آوا
9 خرداد 94 11:44
خیلی قشنگ بود مرسی همیشه به یاد شما وگل دختر هستم وبهت سرمیزنم ....واز عکساش کلی ذوق میکنم ...انشاالله شادی توزندگیتون جاری باشه ....
مرضيه
9 خرداد 94 11:58
سلام خوبيد ازمن مامان آرميتا آناهيتاجون دوستتون هيچ خبري نيست دليل خاصي داره نگران شديم
کلبه رنگارنگ
10 خرداد 94 19:31
خیلی متن جالبی بود
avina
11 خرداد 94 20:07
matnesh fogholade ziba bood..safora joon kheyli khoshhalam k poste bedoone ramz gozashti..kash dige ramz nazariin..
فائزه
16 خرداد 94 10:37
سلام صفورا جون. من تو راهی دارم دو هفته مونده به زایمانم. خوشحال میشم سر بزنی به وبلاگم.
رویا
19 خرداد 94 0:26
ترنم
19 خرداد 94 19:05
صفورا جونم چه مطلب زیبایی ،آوایه نازنینم دوست داریم خاله نازنینم کلی دلم برات تنگ شده صفورا جون میشه لطفا رمزو داشته باشم
·٠•●♥ مامان آنی ♥●•٠·˙
20 خرداد 94 16:27
سلام صفورا جون . وبتون خیلی زیباست انشالله دختر نازتون در پناه خدا سالم و سلامت باشه . این متن خیلی بهم حس قشنگی داد با اجازه شما کپی میکنم و میزارم برای نی نیم
فاطمه
23 خرداد 94 19:43
به من هم سر بزنید
فاطمه
24 خرداد 94 17:37
سلام صفورا جون من عاشق اوا بودم ولی چرا شما پست هاشو رمز دار کردید من دیگه نمی تونم عکس های نازشو ببینممن تک بچه ام ارزوی خواهر یا برادر دارم از پس تنها هستم که مجبور شدم برای پسر عموم وبلاگ درست کنم
مامان حبه قند
27 خرداد 94 10:47
سلام صفورا جون ماشاله آوای عزیزم چه بزرگ شده عکس نازی داره ماشاله.خیلی وقته اصلا نتونستم وبلاگت بیام. رمز قبلی هم کار.نمیکنه.اگه فرصت داشتی رمز جدیدو برام بفرست.ممنون
مامان منصوره
3 تیر 94 2:43
متن زیبایی بود.لذت بردم.همیشه شاد باشید وسلامت.
خواننده خاموش
3 تیر 94 7:31
به نام خدا با سلام و ارزوی سلامتی برای شما از لندن وب شما را میخوانم خواستم اگر امکان دارد رمز پستهای شما را داشته باشم چند بار پیام دادم ارور میداد.ممنون از شما مسنجر re545@Yahoo.com لطفا ادرس منتشر نشود.با تشکر
فاطمه
9 تیر 94 12:21
سلام صفورا جون چرا پست ها رمز دار
shabnam
10 تیر 94 11:31
سلام صفورا جان ببخشید عزیزم یه سوال داشتم من میخوام کارمند بانک بشم بنظرتون با وجود اینکه دارم برای بارداری اقدام میکنم سخت نیست یعنی شما از کار تو بانک راضی هستید یا اینکه به آشنام بگم شهرداری واسم کار درست کنه بنظر شما بانک بهتره یا شهرداری؟ ممنون میشم راهنماییم کنین
مامان آسمونی
15 تیر 94 11:47
فوری خصوصی
عسل
21 تیر 94 16:27
صفورا جون میشه از عکسایه اوا بذاری قبلا تندتندمینوشتین وشتی سه سال ونیمششد..هزاااارماشالله یعنی من نزدیک چهارساله بیشتروبلاگتونو دنبال کردم!! خودم رفتم تو شوک.... یادتونه یه بار نوشتین وارا بردین استخر شهید کشوری اونجا یه مامانی بابچش اوا رومیشناخته؟؟ چند وقت پیش یعنی راستش خیلی وقت پیش اوادیدم پارک کوروش اورده بودین....اصن روم نشد بیام جلو تنتون سالم باشه هرجای این شهرزیبا که هستید
✿ مـریم ✿
17 مرداد 94 17:49
سلام صفورا جون ممنون که بهم سرزدی و با حرفای قشنگت حالمو خیلی بهتر کردی با اجازه لینکتون میکنم . موفق باشی گلم
آنیتا
23 مرداد 94 16:49
___________________-------- _________________.-'.....&.....'-. ________________\.................../ _______________:.....o.....o........; ______________(.........(_............) _______________:.....................: ________________/......__........\ _________________`-._____.-'شاد باشي مهربون ___________________\`"""`'/ __________________\......,...../ _________________\_|\/\/\/..__/ ________________(___|\/\/\//.___) __________________|_______|آرزومند آرزوهــــاي قشنگت ___________________)_ |_ (__ ________________(_____|_____) ............ *•~-.¸,.-~* آپ کردم *•~-.¸,.-~*...........
گل پریا
27 مرداد 94 17:39
سلام صفورا جون .... وبت خیلی قشنگه ، با دیدن وبت انگیزه زیادی برای ادامه دادن به نوشته هام پیدا کردم ، خیلی خوبه که ریز ب ریز خاطرات آوا خانوم رو ثبت میکنی انشالله موفق باشی گلم خوشحال میشم به وبم سر بزنی راستی من شمارو لینک میکنم اگه دوست داشتین منو لینک کنید بوووووس برای عزیز دلم آوا خانومِ ناااااااز
تک دختر مامانش(kosar)
28 شهریور 94 15:04
خاله میتونم رمزتونو داشــــــــــــته باشم؟؟!
رقیه
1 مهر 94 14:39
سلام صفورا جون خوبی از خواننده های قدیمیه وبلاگتون هستم و همیشه با خوندن مطالبتون و دیدن عکسهای گل دخترتون لذت بردم، اگه براتون امکانش هست رمز تونو برام بفرستید.ممنون
نفس
12 مهر 94 7:48
سلام میشه رمزو واس من ایمیل کنین ؟البته اگ صلاح میدونی من خیلی وقته میام اینجا و ب در بسته میخورم ازاول وبتونو میخوندم ولی از وقتی رمز دار شده دیگ نتونسم ،دوس دارم بخونمتون
مـامـان مـعصومـه
17 مهر 94 14:21
slm azizam , web nazi darin khosh,hal misham age betoonam mataleb ramz daretoon ro bekhonam . link mokonam shomaro