اردیبهشت ماه 94 (روز پدر، مهمونی خونه خاله مرجان، اولین کلاس آموزش شنا)

سلام عشششششق مامان

یکم از این روزات بگم که خیلی حساس شدی و منم رعایت حالتو می کنم دائما بهت یادآوری می کنم که چقدر دوست دارم بغغلت می کنم و بوست می کنم تو هم دائما میگی مامان دستتو بده بعد که میدم بوسش می کنی

هنوزم همش دوست داری بغلت کنم و همش میگی مامان بغل منم دلم نمیاد دلتو بشکونم و نه بیارم حالا کی بزنه کمرم خدا عالمه البته سبکی خیلی و اصلا به سنت نمیخوری در حال حاضر 100 قدته و 13300 وزنت باور نمی کنی اگر بگم تو سن 3 و نیمه هنوز لباسی که روش زده 12-18 ماه بهت میخوره بس که بد غذایی و کم غذا میخوری منم خسته شدم اینقدر دنبالت دویدم واسه غذا خوردن

خاطرات اردیبهشت تو یه پست جا نشد دو تاش کردم.

اینجا حیاط خونه مامان جون اینای قمه یه شب شام رفتیم تو حیاط خوردیم خیییییییییییلی چسبید :

این پیانو رو تازه برات خریدم به همراه این چادر بازی یعنی فقط نگاه کن تو خونه چطوری می گردی من موندم خودت سختت نیست؟!!! همش میری لباسای بیرونی میاری از تو کمدت و میپوشی جوراب شلواریتم خودت پات کردی اونم قهوه ای با قرمز :

و اما روز پدر این کیکو من سفارش دادم به خاله شیمای هنرمند برای روز پدر برامون درست کرد با اینکه مسافر بود اما زحمتشو کشید و واقعا هم عاااااااالی شد:

در تدارک ناهار:

اینم بابای خوب خودم:

بابای سیبیلو:

اینم بابا با گل دختراش جای خاله شکیبا خیلی خالی بود اینجا :

نوه های حاضر و عکس با بابا و بابابزرگ:

ای جوووووووووونم عااااشق جفتتونم:

شمیم یه لیوان داره که عکسشو روش انداختن اییینقدر گفتی منم از اینا می خوام این لیوانو برات سفارش دادم و اون مگنت هم اشانتیون دادن بهمون:

اینم مهمونی خونه خاله مرجان:

تو و آرمیتا عسلی:

کنار نیکا گلی:

با باران جوووونم مشغول نقاشی:

ای جووووووووونم عشقین دوتاتون:

اینم عصرونه ای که مرجان جون با دو تا بچه شیطون زحمت کشیدن واقعا دستش درد نکنه :

اینم مامانا و بچه ها:

تو و آرمیتا و ستایش و باران:

اینم هدیه ما:

یه عکسه پر از خاطره که آنا جوون زحمتشو کشیده:

اولین کلاس آموزش شنا با بنیا جوون:

یه روز خوب تو فرحزاد عکس مادر و دختری :

خونه روشا اینا، عاااااشق پیانو هستی و خیلیم حرفه ای ژست میگیری حتما برات میگیرم اگه بعد از عرف علاقه نشون بدی :

عاااااشق باقالی پوست کندنی و خیلیم حرفه ای اینکارو می کنی منم یه روز که خیلی خسته بودم و باقالی اضافه تو یخچال داشتیم اینا رو گذاشتم جلوت و رفتم گرفتم خوابیدم قشنگ برام پاکشون کرده بودی: