اولین غلت زدن
بالاخره موفق شدی و بعد از تلاشهای بسیار آخرش تونستی امروز اولین غلت رو بزنی
از خیلی وقت قبل وقتی دمرت میذاشتیم راحت میتونستی غلت بزنی و برگردی اما امروز بعد از چندین روز تلاش بلاخره موفق شدی از پشت خوابیدن به حالت دمر غلت بزنی خییییییییلی بامزه شده بودی چون یه دستت گیر کرده بود زیرت. متأسفانه نتونستم ازت عکس بگیرم چون سریع دوباره برگشتی
امروز صبح با خاله شمیم رفتیم آتلیه و عکسهات رو گرفتیم خییییییلی خوب شده بودن حالا سرفرصت عکساتو میذارم اینجا بعدشم رفتیم مزون تایس جوون و کلی برای مسافرتمون برات خرید کردیم. تو از اولش که رفتیم تو ماشین تا وقتی برگشتیم خونه بغل خاله شمیم خواب بودی بیچاره دستش خیلی خسته شد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی