سفرنامه آنتالیا 3
و اما بقیه عکسا:
بازم خواب :
اتاقمون طبقه هفتم بود شماره 7061 این عکس جلوی اتاقمونه:
و ویوی لابی از طبقه هفتم:
بازم تا نی نی دیدی دویدی سمتشون:
واااااااای یه بار تو لابی چند تا خانوم با بچه هاشون داشتن عکس می گرفتن تو هم سریع دویده بودی رفته بودی پیش بچه هاشون که باهاشون دوست بشی خخخخخخ آبرومون رفت
ویوی هتل از بالای پل وسط استخر:
اینم استخر مخصوص بچه ها که تو کلللللللللی حال کرده بودی با سرسره هاش:
خانوم بد نگذره یه وقت :
این عکسم بابایی بی هوا از من گرفته:
ویوی بیرون هتل:
درب ورودی:
این عکسم گذاشتم که فکر نکنی حالا هیچی اذیتمون نکردی یه وقتایی که چیزی می خواستی بهت نمیدادیم یا کاری که می خواستی بکنی نمیذاشتیم انجام بدی هر جا که بودی وسط رستوران، لابی و ... اینجووری خودتو وسط زمین ولو می کردی و آبرومونو می بردی : (نمیدونم این عادت زشتو چجووری اصلاح کنم )
این کیفم اونجا برات خریدیم که خیییییییلی دوسش داشتی:
در راه برگشت به فرودگاه اسپارتا:
اینجام یه جا وسط راه بود که اتوبوس وایساده بود با این نی نیه دوست شده بودی اونم اومده بود چسبیده بود بهت و سفت بغلت کرده بود تو هم که پایه ... مامانش اومده به زور جداتون کنه هممون مرده بودیم از خنده :