آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

آوای دلنشین

سفرنامه دبی 1 - نوروز 93

1393/1/20 8:06
نویسنده : مدیر
11,265 بازدید
اشتراک گذاری

خوب بالاخرا نوبتی هم باشه نوبت خاطرات سفره نیشخند

به دلیل اینکه بیشتر خاطرات به روایت تصویره تعداد عکسا زیاده و تو چند تا پست میذارم سعی می کنم تو دو تا جا بشه چشم

خوب اول اینکه این سفر رو به همراه مامان جوون اینا و خاله سمیرا اینا رفتیم وااااای که چی بگم که توی کل سفر همش آویزونه شکیبا و شمیم و مامان جوون اینا بودی و بیچاره ها رو خیلی خسته کردی اوه حتی موقعی تو کالسکه بودی می گفتی شمیم/شتیبا لام ببله قهقهه وقتی رسیدیم تهران و ازشون جدا شدیم بیشتر راهو گریه کردی و شتیبا شتیبا می کردی شب هم چندین بار بیدار شدی و گریه می کردی و می گفتی شمیم، مامان جوون آخ

پروازمون ساعت 5:10 صبح بود واسه همین ساعت 2 اینا بود که از خونه راه افتادیم تو از ذوقت خیلی خوب بیدار شدی و همش می گفتی بلیم مسافلت نیشخند بقیه ماجرا به روایت تصویر:

عکس توی هواپیما:

برات کارتون زیبای خفته رو گذاشتم و خیلی خوب نیگا کردی و کلی باهاش سرگرم شدی کلی هم با دقت گوش میدادی با اینکه زبون اصلی بود تشویق

بعد هم با جایزه هایی یا به قول خودت داییزه زبان سرگرم شدی بعدشم که گیر دادی بری پیش خاله شمیم و نذاشتی بیچاره بخوابه تو هواپیما:

فرودگاه دبی و ماجرای این به قول تو پله بقی ها یعنی می تونم راحت بگم نصف سفرمون رو به خاطر تو رو اینا یا پله برقی ها بودیم چون همش می گفتی بلیم پله بقی و خییییییلی دوست داشتی نیشخند:

وقتی رسیدیم در هتلمون:

حدود ساعت 8:30 - 9 بود که رسیدیم هتل و بر خلاف چیزی که هتل قبلا بهمون گفته بود هر وقت برسین اتاقتونو تحویل میدیم گفت زودتر از 2 تحویل نمیدیم نگران و ما هم خسته و کوفته گریه آخرش تصمیم گرفتیم بریم پاساژ الوافی که تقریبا نزدیک بود به هتلمون راستی اسم هتلمون Number One Suit tower بود و  تو شیخ زاید بود و جاش خیلی خوب بود و به جاهایی که می خواستیم و پارک آبی ها نزدیک بود نیشخند

این عکسم جلوی در الوافی گرفتم ازت:

اینجا یه نمایشگاه از کلاهای بامزه بود خیلی جالب بودن تو عکس خوب نیوفتاده:

و اما ماجرای پله بقی سواری بیچاره بابا شهاب هی از این پله ها میبردت بالا میاوردت پایین قهقهه:

بعد از پاساژ برگشتیم هتل و هنوز اتاقامون آماده نبود آخعصبانیواقعا دیگه کلافه شده بودیم تو هم خیییییلی خسته شده بودی ماها همه رو مبلا خوابمون برده بود و مامان جوونه بیچاره همش با تو بازی می کرد که خوابت نبره و بدخواب نشی تا بریم تو اتاق که آخرشم دیگه اینقدر خسته بودی که تو کالسکه خوابت برد

لحظه ورود به سوئیت که تو توی کالسکه خوابی:

گذاشتیمت رو تخت و خدا رو شکر بیدار نشدی اوه:

اینم دید هتلمون از پنجره و بالکن ما طبقه 17 هتل بودیم نیشخند:

یکم که تو هتل استراحت کردیم و خوابیدیم آماده شدیم و رفتیم دبی مال. رقص آب و گشت و گذار اما اون شب چون تعطیلی هم بود خیییییلی شلوغ بود آخ

از این صورته که حرف میزد خیییییلی خوشت اومده بود و کلی تعجب کرده بودی:

اینجام یه تونلی بود پر عروسکای ترسناک که بعضی وقتی به حرف زدن و حرکت میوفتادن:

مشغول خوردن ماست بستنی:

و اما جای مورد علاقه بچه ها شهر شکلاتها:

آب نباتهایی که انتخاب کردی:

واسه خودت رفتی این جعبه رو برداشتی و آب نباتهاتو گذاشتی توش خنده:

اولش می خواستی این اسمارتیزا رو برداری اما دیدی کنده نمیشه نیشخند:

بعدشم رفتی این چمدون رو برداشتی و دِ برو که رفتیم نیشخند

این شکلات کیتی یا به قول خودت تیتی رو انتخاب کردی اما اون روز برات نگرفتیم که بعداً نعیمه جوون از دوستامون بهت کادو دادن نیشخند خیلی هم دوسش داری:

روز بعد که آماده شدی بریم پارک آبی هتل آتلانتیس اول قرار بود بریم رأس الخیمه اما من وقتی شنیدم راهش طولانیه منصرف شدم و گفتم حوصله راه طولانی ندارم این شد که رفتیم آتلانتیس و حقا که پارک آبیش عاااااالی بود هم منظره و فضای سبزش هم بازیهاش من قبلا واید وادی رو رفته بودم اما اینجا واقعا بهتر بود:

سردر معروف هتل آتلانتیس:

و اما ماجرایی که توی این پارک آبی اتفاق افتاد و کاملا اعصاب منو بهم ریخت نگران

توی عکس پایینی اون قسمتی که پشت عکسه و رنگ رنگیه محل بازیه بچه ها بود که خیلی خوشگل و مفصل بود با انواع سرسره و تونل و ... فقط یه عیب بزرگ داشت اونم برای بچه های کوچیکی مثل تو اون سطل بزرگه رو میبینی؟ همینجووری توش آب میریخت و وقتی پر میشد یهو برمی گشت رو اسباب بازی ها و آب میریخت رو سر بچه ها بریا بزرگتر ها جالب بود اما برای شما کوچیکا نه فشار و حجم آبی که میومد زیاد بود آبشم خنک بود به نسبت آبی که تو استخر و مکان بازی بود و حالا بگم از اتفاقی که افتاد استرس

از وقتی که وارد پارک آبی شدیم تو هی می گفتی آب بازی و هر جا آب میدیدی میرفتی پاتو می کردی توش من به بابا شهاب گفتم اول آوا رو ببریم بازی خاله شمیم و شکیبا رفتن بازی و ما تو رو بردیم محل بازی بچه ها من بردمت نزدیک پله و گفتم برو بالا داشتی می رفتی بالا من اومدم اینور که به بابا شهاب بگم بیا مواظبش باش تو تا برگشتی دیدی من نیستم بغض کردی و می خواستی بزنی زیر گریه نمی دونم چرا چون همیشه خودت بازی می کردی تا من اومدم بدوام بغلت کنم تو همین لحظه یهو  اون آبه هم ریخت رو سرت یعنی کپ کرده بودی خییییییییییییلی ترسیدی و زدی زیر گریه قیافه ات تو اون لحظه اصلاااااااااا یادم نمیره خیییییییلی ترسیده بودی و منم خیییییییلی حالم بد شد که چرا یه لحظه تنهات گذاشتم آخه منم جریانه آبو نمیدونستم گریهگریهگریه خلاصه اولش کوفتمون شد من دیگه اصلا دل و دماغ بازی رو نداشتم و همش پیش تو بودم تو هم دیگه می ترسیدی بری تو آب اینقدر آروم آروم باهات بازی کردیم تا آخراش دیگه کم کم ترست از آب ریخت و مام یکم به بازیمون رسیدیم نیشخند


اینجا درست بعد از اون ماجراس و بغل بابا شهاب لم دادی:

یه ذره که آب بهت میپاچید می ترسیدی نگران:

صبح ها که لب به صبحانه نمیزدی منم برات تخم مرغ برمیداشتم و وسط روز که گشنه ات میشد بهت میدادم و خوب میخوردی اینجام در حال خوردنه تخم مرغی:

ساحل اونجام خیلی خوشگل بود:

اینم یه آکواریوم بود که یکی از تونلای بازی ار وسط این آکواریوم رد میشد و خیلی جالب بود:

 راستی بعد از پارک آبی آقای کیروش سرمربی تیم ملی و زنش هم تو هتل دیدیم نیشخند

اینم یه شب که نعیمه خانوم دوست خانوادگیمون دعوتمون کردن یه رستوران آمریکایی به اسم friday تو فستیوال سنتر فکر کنم بود و غذاهاش واقعاً خوشمزه بود دستشون درد نکنه نیشخند:

 

عکسا خیلی شد دیگه بقیه رو توی پست بعدی میذارم.

 

ادامه دارد....

پسندها (2)

نظرات (31)

مامان ثمين
18 فروردین 93 10:58
آوا خب منم ازون شكلاتا ميخوام اميدوارم سال جديد سالي پر از خير و بركت و خوبي براتون باشه ------------------------------------------------------------------ قربونت برای شما هم همینطور
مامان آوا
18 فروردین 93 11:05
ای بابا هر چی نوشتم نمیدونم چی شد؟ ببخشید اگه دوبار اومد.سلام عزیزم. سال نو مبارک. همیشه به شادی و سفر باشید. عکسا عالی و قشنگ بودن البته آوایی ناز هم به خوشگلی عکسا افزوده بودن 29 فروردین تولد دخمل منه می خوام پاپوش از فروشگاتون براش سفارش بدم چن روزه دستم میرسه؟ ما بندرعباسیم. --------------------------------------------------------------------- عزیزم تا اون موقع به دستت میرسه اما چون هزینه ارسال با خودته فکر می کنی برات به صرفه باشه که یه پابند پست کنم؟ چیز دیگه ای لازم نداری؟ اگر خواستی خبرم کن راستی چه رنگشو می خوای؟
مرضیه
18 فروردین 93 11:50
سلاااااااااام صفورا جون عکسا عالی بود همیشه به گردش وشاااااااااااادی ------------------------------------------------------- مررسی گلم
مرضیه
18 فروردین 93 11:55
راستی گفتی وبلاگ هنوز فرصت نکردم بیشتر ساعتای روز دختری بیداره ونمیزاره نفس بکشم ولی سر اولین فرصت حتما میسازم شما هم باید حسابی کمکم کنی تا راه بیافتم -------------------------------------------------------------- من در خدمتم عزیزم سوالی داشتی
عشق مشکی یواش
18 فروردین 93 14:14
سلام چرا متن های که من مینویسم رو نمیزارید ------------------------------------------------------------ هنوز یه عالمه کامنت تایید نشده دارم عجله نکن میذارم گلم
دوستدار آوا
18 فروردین 93 15:13
همیشه گردش و تفریح دسته جمعی آوا کوچولو عزیزم طفلی چقدر ترسیده ----------------------------------------------------------------
مامان دوقلوها
18 فروردین 93 16:35
سلام گلم سال نو مبارک امیدوارم سال خوبی برای شما و آواجون باشه اگه قابل دونستید به من هم رمز بدین -------------------------------------------------------------- عزیزم رمز 123 هست زیرش نوشتم که!!!! سال نوی شما هم مبارک
مینا ( دلنوشته هایی برای دلبندم )
18 فروردین 93 16:52
عزیززززززززززززم همیشه به مسافرت عکساتون هم عالیه صفورا جون کلی از دیدنشون لذت بردم عزیزززززززززززم آوا رو ببوس ------------------------------------------------------------------- ممنون عزیزم
مامان آنیسا سعیده
18 فروردین 93 16:58
به به سفر به دبی منمخیلی دوس دارم برم دبی اما.... امیدوارم همیشه شاد باشین وخوش صفورا جون خیلی تو رو دوس دارم با اینکه ندیدمت ولی یه جورایی احساس میکنم خانوم تمامی تهران اومدم حتما میام دیدنت روی دختر گلت رو ببوس بخورم اون پاشو که از کالسکه زده بیرونی و لاک دارهمن عاشق گاز گرفتن از پای بچه ها هستم ------------------------------------------------------------------ فدات شم عزیزم لطف داری خیلی زیاد منم خوشحال میشم ببینمت
مریم مامان شاینا
18 فروردین 93 18:05
آوا جونم همیشه به تفریح عزیزم سال خوبی رو براتون آرزومندم -------------------------------------------------------------------- ممنون عزیزم
hodeys
18 فروردین 93 18:07
همیشه به سفر و شادی یال نوتون هم مبارک ایشالاه سال جدید ، سال خوب و پر باری براتون باشه :دی ---------------------------------------------------------------------- قربونت حدیث جوون بر شما هم مبارک
حبه قند
18 فروردین 93 19:47
سلام صفورا جون خوشحالم مه سفر خوبی بوده ای جان اوا کوچولو که با اون مایو خوشگلش. خیلی ناراحت شدم اونطوری ترسیده. راستی عزیزم تو پست قبلی راجع به مینی واشر ازت پرسیده بودم. اما پاسخ ندادی. --------------------------------------------------------------------------- چرا عزیزم جوابتو داده بودم
نوشین
18 فروردین 93 20:01
همیشه به خوشی انشاا... ممنون که برای خوانندگان خاموش وبلاگ دختر نازتون ارزش قائلین و مطالب رمزدار نیست امیدوارم همیشه خوش باشین -------------------------------------------------------------------- مررررسی گلم
helen
18 فروردین 93 20:11
سفر بخیر راجع اون سطل ها عجب کاری کرده اند ها همیشه به سفر و خوبی و شادی -------------------------------------------------------------------- آره والا میبینی تو رو خدا مرررسی گلم
هانیه
19 فروردین 93 9:33
سلام عزیرم چه عکسای خوشگلی همیشه شاد باشید دلمون خیلی براتون تنگ شده --------------------------------------------------------------------------- منم همینطور هانیه جوون ایشالا میام پیشتون
مامان آوا
19 فروردین 93 11:52
سلام. میخوام ببینم جدیدا از دبی چی آوردی؟ اگه چیز خوشگلی سایز آوای من باشه حتماً میخوام. اگه لباس خوشگلی، تاپ شلوارکی ، .... داشته باشی برای تولد آوا به دردش بخوره میخوام. آخه شما هنو عکساشو نذاشتین من ببینم. اگه زحمتی نیس و می رسین کاش چن تا از لباسا که تازه آوردین عکسشو بزارین من ببینم. این جوری از هر روز بازار رفتن هم راحت میشم. مرسی عزیزم. پابندم رنگ سفید نارنجی میخوام. راستی از این دامن تور فرشته ای هم دارین تو فروشگاتون؟ رنگ قرمز مشکی؟ -------------------------------------------------------------------------- هنوز وقت نکردم از جنسای جدید عکس بذارم عزیزم آوا جوون چند سالشه؟ من ماکزیمم تا 5 سال جنس دارم فکر کنم حالا باز ببین اگر پابندو می خوای برات بفرستم
سمیرا مامان پرنیان
19 فروردین 93 13:00
سلاممممممممممممم عزیزم با اون فلفل زبونیت امیدوارم کهخوش گذشته باشه ------------------------------------------------------------------------ ممنون گلم
جوجه نارنجی ما
19 فروردین 93 18:06
خاله من رمز ندارم کههههههههههههههه
مامان الهام کوچولو
19 فروردین 93 18:54
سلام.عیدتون مبارک.همیشه به گشتو شادی.رمز میشههههه؟
جوجوبانو
19 فروردین 93 19:12
اااااااااااااااااي وااااااااااااااااااااي الان ديدم پايين مطلب رمز رو گذاشتي
آوايي ( لي لي )
21 فروردین 93 15:14
سلاممممم خوبين صفورا جون.... هميشه به گردش و سفر.... حسابي خوش گذشته هااا ------------------------------------------------------------------- ممنون عزیزم جایه شما خالی
آوايي ( لي لي )
21 فروردین 93 15:20
صفورا جون پست به همون رمزيه كه داري .... چون همه چيز و مينويسم خاطرات خوب و بد پست هارو فقط يك ماه به اين رمز باز ميزارم و بعدش به رمزي كه فقط خودم دارم و اوا بتونه داشته باشه تغيير ميدم خواهر.... يعني الان فروردينيم فقط پست هاي فروردين به رمزي كه داري باز ميشن خواهري ،.. به محض ورود به ارديبهشت پست هاي ارديبهشت و الي اخر اون اكواريومه خيلي جالب بود...شهر شكلات فقط من و كم داشتاااااا خداييش....
مامان آراد خان
21 فروردین 93 18:05
سلام سال نو مبارک حسابی خوش گذشته همیشه به شادی و گردش آوا حون خیلی ناز شده خدا خفظش کنه ------------------------------------------------------------------ مررررسی عزییییزم
مامان ایسان
3 اردیبهشت 93 21:44
سفرها بی خطر خانمی همیشه به گردش اونم با خانواده خوبتون خیلی خوش گذشته حتما با خانوادتون رفتیدم دست جمعی کلی کیف کردید قوربونش برم که عاشق پله برقی عجب وبوای داشتیدا وای جای ایسان تو شهر شکلات خالی بودها ایسان عکسهاش رو دید داشت بال بال میزد واسه داشتنشون قربون او مایو دوتیکت برم من خوشگل خانم باربی فدات بشم عزیزم خیلی ترسیده بوده حتما از اون هجم اب وای چه حالی میداده از وسط اکواریوم رد میشدید این پارک ابی بهتره یا واید بادی ؟فکر کنم واید بادی بزرگتره ------------------------------------------------------------------------- فدات شم فرزانه جوون پارک آبی آتلانتیس از هر جهت به نظرم بهتر از واید وادی بود
آناهیتا مامانیه آرمیتا
7 اردیبهشت 93 5:27
همیشه خوش باشیدعزیزم خیلی ازعکسهالذت بردم راستی این هدیه ناقابل منه که کمی دیردارم به آواجونی میدم چون چاپش کردمومیخواستم اومدیدخونمون بهش بدم که دیگه طاقت نیاوردم تاچاپ شده اش روبدم اول آدرسشومیدم http://www.niniweblog.com/upl/lav/13985601136.jpg?40 ---------------------------------------------------------------------- مررررررررسی عزییییییزم
مریم مامان پندار
11 اردیبهشت 93 14:51
وای چه عکسای نازی گلم همیشه شاد باشی آوا جونم میبوسمت از راه دور
فاطمه مامان رها
20 خرداد 93 11:06
عزیزم به منم رمز لطفا میدی راستی به وب دخمل منم سر بزن
آجی محراب
29 خرداد 93 14:58
سلام آوایی ....عزیزم چقد شما نازی ...آوا خانوم به وبلاگ محراب هم سر بزن ...راستی لینک شدی عزیزم ...لینک یادت نره ها ---------------------------------------------------------------------- نذاشتی وبلاگشو که!!!
bahar
6 مرداد 93 4:04
وووااای جه مامان خوشکل وخوشتیپی.مادر و دختر جفتتون خوشکلیید.دایم به گرردش.عکساا عالیی بوووووووود ------------------------------------------------------------------------ لطف داری گلم
مامان صفورا
5 اردیبهشت 94 17:09
سلام صفورا جون خوبی رمز بده دوس جونی ندارم خیلی وقته میخام بگیرم دلم براتون تنگ شده آوای نازمو ببوس
فاطمه & فائزه
10 اردیبهشت 94 11:44
سلام واااای چه دخملی نازی خدا حفظش کنه مشخصه که آبانیه چون آبانیاااا همه خوشگلن مثل من و آوا خانومی به وب داداشی ما امین جون سر بزنید اگه با تبادل لینک موافقید خبرمون کنید اگه میشه به ما هم رمز بدین مچکرمممممممممم بووووووووووس برا آوا جونی