26 ماهگی، تولد صدرا جوون و تولد مه سما جوون
سلام عششششششششششق کوچولوی مامان که روز به روز برای من شیرین تر و جذاب تر و دوست داشتنی تر میشه و لحظه به لحظه از لحظه پیشش عشقم نسبت بهت بیشتر میشه و چشیدن حلاوت داشتن تو بیشتر بهم مزه میده
وقتی میام سرکار و یاد حرفا و کارای شیرینت میوفتم خییییییییییلی دلم برات تنگ میشه اما چه کنم که بیشتر از این نمی تونم از بودن باهات لذت ببرم اما به همینشم راضیم و خدا رو شکر می کنم بابت این نعمت بززززززززرگ که زندگیمو متحول کرد
باید مامانو ببخشی که نرسیدم زودتر بیام و برات بنویسم واقعا نمی تونی تصورشو بکنی که چققققققققدر درگیرم این روزا کار بانکو و کار فروشگاهو و زندگی و ... خیلی زیاد شده و دیگه نمیرسم زودتر بیام و بنویسم
از دوستای گلم هم که مرتب جویای احوال من و آوا هستن خیلی خیلی تشکر می کنم و شرمنده اشون هستم که تک تک نمی تونم همه نظرات رو پاسخ بدم و دیر به دیر نظرات رو تأیید می کنم
با تأخیر زیاد 26 ماهگیتو تبریک میگم و خیلی سریع میرم سر اتفاقات این چند وقته.
شب قبل از شب یلدا خاله شیما ما رو دعوت کرده بود تولد صدرا جوون که خیلی خیلی زیاد بهمون خوش گذشت و بهشون زحمت دادیم:
کلی براتون اون شب شمع روشن کرد و شما هم فوت کردید و دیگه اشباع شدید از اینکار تو که کللللللی کیف کرده بودی :
حدس می زنی دارید چیکار می کنید دو تایی؟؟؟ بله اون برف شادیه دست آقا صدرا
بازم برف شادی:
حالا نوبت تولد بازیه:
یواشکی انگشت زدنو شروع کردیاااا:
تو از صدرا مشتاق تر بودی شمعو فوت کنی هههه بیچاره بهش فرصت نمیدادی شمع تولد خودشو فوت کنه :
همچین با اشتیاق کادوها رو باز می کردی انگار مال خودت بود :
اینم از میز شام که شیما جوون زحمت کشیده بود و چه کرررررررررده بود:
اینجام صدرا جوون داره هولت میده:
از شیما جوون به خاطر پذیرایی خوبش و روز خوبی که برامون رقم زد تشکررررررررر می کنم
----------------------------------------------------------------------------------------------------
و حالا تولد مه سما جوون
تولد مه سما روز چهارشنبه بود و من هم تا ساعت 3:30 سرکار بودم و تولد هم ساعت 5 شروع میشد و خیلی هم دور بود کلی فکر کردم که چجووری خودمو برسونم
بگذریم از اینکه دقیقا همون روز ساعت 4 تا 6 برام کلاس و امتحان گذاشتن تو بانک و من پدرم دراومد و به صد نفر رو زدم تا بتونم کلاسمو جا به جا کنم و به تولد برسم و در نهایت هم موفق شدم
همه لباسای خودمو و تو رو آوردم تو ماشین و قرار شد تو رو که از مهد برداشتم مستقیم بریم اونجا و اونجا لباس عوض کنیم و خدا رو شکر ساعت 5:10 اونجا بودیم و اینقدر همه جا همیشه دیر میرسیم همممممه کف بُر شده بودن از زود رسیدنه ما
اینم عکسای تولد:
آوا: برید کنار من اومدم انگشت بازی :
ههههه دستا رو ببین تو کیک:
و اینم بگم که یه دسته گلم اونجا به آب دادی و یهو خودتو انداختی روی یه میز کوچولو که کنار خونه بود و روشم یه ظرف شکستنی و خورده خاکه شیر شد و من هم کللللی خجالت کشیدم
در پایان از زحمتای زهرا جوون تشکر می کنم به خاطر پذیرایی خوب و غذاهای خوشمزه ای که درست کرده بود
اختتامیه این پست دو تا عکسه از شیرین کاریای شما
یه روز که شما رو سپرده بودم دست بابایی و اومدم خونه دیدم تمام لباساتو و مبل و ... قرمز شده :
اینم یه شیرینکاریه دیگه خودت دنده عقب خودتو می کنی تو ماشین لباسشویی :
و اما یکم از شیرین زبونیات بگم
البته دیگه همه چیز رو میگی و کامل حرف میزنی اما با لهجه خودت که خیییییییییییلی شیرینه
داشتیم میرفتیم جایی از تو تونل رد شدیم تا میرفتیم تو تونل و یکم تاریک میشد می گفتی ما کوشیم
تا کلاهت میاد تو چشمت گریه می کنی میگی قایم شدم
اون روز یه کاری کردم که دوست نداشتی برگشتی با حالت اعتراض و دعوا به من میگی چلا آوا رو اذیت می کنی
نرگس حواسش نبود و از روی پات رد شد با حالت اعتراض شدید به ما میگی چلا پای آوا رو له تَد (کرد)
توی تولد خودت رفتی وسط و هی به من میگی صفولا بیا بلقصیم
یه روز نمی دونم چه اتفاقی افتاده بود که من زدم زیر خنده بعد تو گفتی نخند خنده نداله منو میگی اینجووری شده بودم و بعد هم اینجووری
اون روز تو ماشین هی به من می گفتی یواش برو بعد دیگه عصبانی شدی گفتی یواش بلو دیده ای بابا
یه روز بابایی تعریف می کرد بهت گفته بری یه چیزی بیاری تو هم با حالت غر گفتی ای خدااا بعدشم خودت زدی زیر خنده بابا هم
باب اسپندی = باب اسفنجی
تیتی = کیتی
با اینکه خیلی سعی می کنم بهت محبت کنم اما نمی دونم چرا چند وقتیه گیر دادی هی ازم می پرسی مامان دوسَم دالی؟ منم میگم معلوووووووووووومه عشششششششق مامان
یه روز که آب نبات چوبی دیدی جایی و من نمی خواستم بخوری بهت گفتم نه مامان نم یخواد بخوری این برای شما ضرر داره حالا هر وقت میبینی آبنبات می پرسی مامان ضلل داله؟
راستی abcd رو هم کامل یاد گرفتی البته تا x آخرشو اینجووری می خونی دَبِنیو ایکس ناین تِن هولااااااا احتمالا تو مهد یادت دادن صداتم ضبط کردم