وروجک مامانی- سونوی nt
سلام شیطون کوچولوی من
پریروز یعنی روز جمعه 90/2/16 خونه عمو جواد دعوت بودیم و قرار بود عصری بریم سونوگرافی برای انجام سونوی nt من از چند روز قبلش استرس و هیجان داشتم و دوست داشتم که زودی تو رو تو شکمم ببینم و واسه اون لحظه ساعت شماری می کردم
بالاخره لحظه موعود فرارسید و من و بابایی به همراه مامان و خاله شکیبا و صبرا و مادرجوون و مامانی و بالاخره عمو جواد رفتیم سونوگرافی
من روی تخت خوابیدم و عمو شروع کرد وااااااااااای که چقدر دیدن تو لذت بخش بود عزیزم مثل وروجک سر جات بند نمی شدی و دائماً بالا و پایین می شدی خاله شمیم و صبرا داشتن با موبایل ازت فیلم می گرفتن همه تو کف تکونات بودن دائماً دستهات رو تکون میدادی و پاهای کوچولوت رو هم که انداخته بودی رو هم و عمو هرکار کرد که بشه جنسیتت رو حدس زد نشد از پریروز تا حالا من و بابایی 20 بار فیلمت رو دیدیم از اون لحظه عشقم نسبت بهت چند برابر شده باورم نمیشه که یه نی نی کوچولو اونجوری تو شکمم داره وول وول میزنه عمو گفت که 12 هفته است که تو توی دل مامانی
حالا چی بگم از پاقدمت که هر چی بگم کم گفتم حتماً یادته که برات تعریف کردم وقتی دفعه اول تو سونوگرافی صدای قلبت رو شنیدم تو قرعه کشی بانک برنده شدم و امروز هم که اولین روزی بود که بعد از سونوگرافی و دیدن روی ماهت اومدم سر کار بالاخره حکمی رو که مدت ها منتظرش بودم بهم دادن و حقوقم زیاد میشه و همه اینا رو مدیون پاقدم مبارک تو هستم عزیزم
این چند روز من و بابایی با مشورتی که با مامان و بابا کردیم تصمیم گرفتیم که اگر شد خونمون رو رهن بدیم و بریم یه خونه یکم بزرگتر رهن کنیم تا بتونیم اتاق بزرگ تر و بهتری برای تو درست کنیم. امیدوارم مثل همیشه که برامون خوش بیاری و شانس آوردی اینبار هم کمکمون کنی تا بتونیم یه خونه با قیمت خوب پیدا کنیم