یه روز خوب تو باغ آقا جوون با دوستای گلمون
سلام عشششششششق مامان عمممممممر مامان نفسسسس مامان اومدم تا از خاطرات یه روزه خوب دیگه بگم روز جمعه قرار گذاشتیم با خاله آنا و آرمیتا جوون بریم پیک نیک باغ آقا جوون قرار شد آناهیتا جوون اینا بیان دنبال ما و با یک ماشین بریم اصلا بذار ماجرا رو با عکسا توضیح بدم: آماده شدی که بریم اینقدر لباس تنت کردم که دستاتو نمی تونستی خم کنی : یکم آناهیتا جوون اینا دیر کردن واسه همین مام رفتیم تو حیاط منتظرشون شدیم و تو کلی واسه خودت با بابا شهاب بدو بدو بازی کردی: عکس پدر و دختر: تو ماشین منتظریم تا آناهیتا و آرمیتا برسن: وای که تو ماشین با این دستمال مرطوباتون و کوله پشتی تو بساطی داش...
نویسنده :
مدیر
13:45