آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 1 روز سن داره

آوای دلنشین

سفرنامه بلغارستان 3

و اما بقیه مسافرت: جوونم برات بگه من خودم روز اول دوم مسافرت مریض شدم یعنی سرما خوردم و بعد از یکی دو روز تو هم از من وا گرفتی الهی بگردم برات تا حالا اینجووری مریض نشده بودی همش عطسه می کردی و آب بینیت میومد چشماتم قرمز شده بود خیییییییییییییییلی مظلوم شده بودی آدم نگات میکرد دلش آب میشد برات اما بازم خیلی دختر خوب و خانومی بودی مثل همیشه شب اول فکر کنم یکم تب داشتی و من نصف شب بلند شدم و همش حوله میشستم میذاشتم رو پا و پیشونیت تا یکم تبت اومد پایین و خنک تر شدی اما چون بعد از گذشت یک روز حالت خوب نبود با یکی دیگه از نی نی های تورمون که مریض شده بود بردیمت دکتر ما تو golden sands بودیم اما اونجا متخصص کودکان نبود فقط دکتر عمومی...
1 مرداد 1391

سفرنامه بلغارستان 2

اینم از ادامه خاطرات سفر به روایت تصویر: استخر هتل: اینجا شب بلغاری بود که یکی از تورهای سفرمون بود با قطار میبردن تو یک منطقه توریستی می گردوندن و بعد هم یک رستوران خوشگل شام و برنامه رقص های مختلف از کشورهای مختلف و کلی برنامه نمایشی: اینم دوباره محوطه هتل:   یکی از رستورانهای کنار ساحل به همراه خاله شمیم: تو واسه خودت خوابیدی تو کالسکه   ادامه دارد... ...
31 تير 1391

اولین مسافرت هوایی - وارنا (بلغارستان) - سفرنامه 1

سلام دختر کوچولوی خوب و مهربون مامان قبل از هرچیزی که در مورد این مسافرت بگم می خواستم ازت تشکر کنم به خاطر اوج همکاری که تو این سفر با من و بابایی کردیو ایییییییییییییینقدر دختر خوب و خانومی بودی امروز هم من هم بابایی دلمون نمیومد بعد از یک هفته که پیش تو بودیم دلمون نمیومد بیایم سر کار دلچسب ترین نکته این مسافرت این بود که تمام وقت پیش تو بودیم و تو همش کنارمون بودی به من که خییییییییییلی چسبید خوب این مسافرت اولین مسافرت هوایی تو بود که توی هشت ماهگی داشتی و توی این مسافرت متوجه شدم که چهارمین دندونتم که یکی از دندونای جلویی و بالاییته دراومده مبااااااااارکه دخترکم و اما خاطرات سفر به همراه عکس...
30 تير 1391