جشن دندونی
سلام پرنسس کوچولوی دوست داشتنی مامان
دیروز بالاخره جشن دندونی تو به خوبی و خوشی و با شکوه هرچه تمام تر برگزار شد. آخه مامانی 10 روزه که درگیر تدارک دیدن این مهمونی بوده و خدا رو شکر که همه چی خیلی عالی بود و آش دندونی هم خیلی خوب و خوشمزه شده بود و همه کلی تعریف کردن
اینم عکساش:
اینم از گیفت هایی که برات درست کردیم:
آوا و دوستاش:
ببین قرتی خانوم از حالا دست پسر مردمو چطو گرفتی؟؟؟؟ آخه مردم چی میگن
ببین از غذاهای خوشمزه ای که مامان جوون زحمت کشیده درست کرده چه ذوقی کردی شکموی مامان
اینم از آش دندونی:
که خیلی هم خوشمزه شده بود
و ژله اناری
چیکن استراگانف:
تاکو و الویه:
کشک بادمجان و دسر کاستر:
دسر کرم کاکائویی:
کلی موقع روشن کردن فشفشه ها تعجب کرده بودی شایدم ترسیده بودی آخه یه خورده بعدش موقع باز کردن کادوها نمی دونم یهو چت شد که زدی زیر گریه، هق هق میزدی نفست بند اومده بود آخه خیلی خسته شده بودی و خوابت هم میومد شاید از فشفشه ها ترسیده بودی شایدم از دست زدن موقع کادوها نمی دونم اما دل آدم برات کباب میشد اینقدر که جانسوز گریه می کردی و به نفس نفس افتاده بودی