آوا در فشن شووووو
خوب بالاخره اومدم با عکسای فشن شو که قولشو داده بودم البته عکسای دوربین خودمه چون عکسا و فیلم اصلی رو هنوز نرفتم بگیرم چیکار کنم تنبلیه و البته گرفتاری
خوب از اول برات تعریف کنم که از کجا شروع شد:
یه روز که رفتم مهد دنبالت بهم یه شماره دادن و گفتن با این شماره تماس بگیرید و گفتن که از طرف یه موسسه برگزار کننده فشن کودک اومده بودن مهد برای انتخاب مدل برای شویی که قرار بود آخر هفته برگزار بشه و آوا رو انتخاب کردن راستش من اولش نم یخواستم ببرمت چون راهش خیلی دور بود و باورم هم نمیشد که واقعا یه شوی جدی و کامل باشه اونم با بچه های به این کوچولویی تازه شبشم مهمونی دعوت بودیم اما مدیر مهدتون سهیلا جوون بهم گفت که سعی کنید حتما ببریدش آخه خیلی حیفه از بین اینهمه بچه آوا رو انتخاب کردن و منو به وسوسه انداخت
خلاصه با کلی غر غر های باباشهاب که میگفت بابا ول کن نمی خواد بریم اما بالاخره راهی شدیم روز جمعه بود و تو هم توی ماشین خوابت برد وقتی رسیدیم به بابایی گفتم بذار آوا بخوابه برم تو ببینم چه خبره وقتی وارد شدم کف بر شدم یه شوی کااااااااملاً حرفه ای با موزیک و استیج و نورپردازی و مه و ....
کف کرده بودم از ژستایی که این بچه ها میگرفتن البته منظورم گروه های سنیه از تو بزرگ تر بود اما معلوم بود همه پای ماهواره بزرگ شدن
خلاصه اومدم به بابایی گفتم هر وقت بیدار شد بیارش تو هنوز نوبت گروهه سنیه اینا نشده وقتی اومدی تو یکم بد عنق بودی چون تازه از خواب بلند شده بودی و چسبیده بودی به من با خودم گفتم این عمراً امروز از من جدا بشه و بره روی استیج اما بعد از گذشت مدت کمی که یخت باز شد همش دوست داشتی بری روی سن باااااااااااورم نمیشد اینقدر حرفه ای روی استیج راه بری خیییییییلی خوشت اومده بود و حتی وقتایی که نوبتت نبود هی می گفتی برم بالا
و اما بقیه ماجرا به روایت تصویر:
خانومه مانکن داره استراحت می کنه و انرژی میگیره برای اجرای بعدی :
آماده شدی برای رفتن روی سن فقط اون دختره رو ببین شیطون بلا چه ژستی گرفته:
و اما اجرای سوم:
خیییییییییییلی تجربه جالب و نابی بود
الهی قربونت بشم مانکن کوچولوی مامان