اولین عید-نوروز 91
سلام دختر کوچولوی مامان سال نوت مباااااااااارک
امسال عید نوروز برای ما خییییییییییلی خاص بود چون خدا یه گل خوشگل به اسم آوا در آغوشمون گذاشته و ما از این بابت هرچقدر هم خدا رو شکر کنیم کافی نیست.
امسال هم مثل اکثر سالها با همه فامیل عید رو رفتیم شمال ویلاهای خاله مریم اینا اما امسال از ترس سرما ما ویلا نرفتیم و تو یک هتل نزدیک اونجا اتاق کردیم تا از بابت سرما-گرما مطمئن باشیم ولی روزا همش میرفتیم ویلا پیش بقیه. خیییییییلی به هممون و به خصوص به تو خوش گذشت. همش بغل این و اون بودی و باهات بازی می کردن دیگه کسی ما رو تحویل نمی گرفت همش به تو توجه می کردن
همش یاد پارسال رو می کردیم که من تازه تو رو حامله بودم و اون اتفاق تو شمال برام افتاد و با استرس برگشتیم تهران اما خدا رو شکر تو سالم موندی و امسال مثل یه دسته گل پیشمون بودی و زندگیمونو از این رو به اون رو کردی
امسال موقع عید تو چهار و نیم ماهت بود. اینم عکس های تحویل سال:
این سفره هفت سینه که تو ویلای عمه زهره فاطمه جوون زحمت کشیده و انداخته و همه فامیل لحظه تحویل سال دور همین سفره بودیم.
اینم عکس خانواده سه نفره ما کنار سفره:
عکس با مامان جوون و بابا جوون:
آوا و خاله شکیبا:
آوا و خاله شمیم:
اینم ستایش جوون:
تو امسال کلللللللللللی عیدی گرفتی دست همه عمه جوونا و خاله جوونا و مامان بزرگ بابا بزرگا درد نکنه
از زبون آوا:
اااااا اینا چیه به من دادن؟؟؟؟
بذار ببینم خوردنیه......
خوب حالا با اینهمه پول چی بخرم برای خودم؟؟؟؟