شاگرد اول کلاس شدی هوووورررراااااااا
اومدم یه خبر خوب بدم دخترم دیروز خاله سحر تو کلاس خیلی از کارای تو تعریف کرد و اعلام کرد که شاگرد اول کلاس بودی چون همه کارا و بازی ها و شعر و ... خیلی خوب ارائه کردی و تو بازی ها مشارکت کردی و همه چیزو خیلی خوب یاد گرفتی آفرین دختر خوب خودم
برنامه این هفته کلاس، نقاشی با پاستل بود و تو خیییییییلی دوست داشتی:
امیرمهدی جوون ظاهراً از مزه پاستلا خیلی خوشش اومده بود :
خیلی با دقت و تمرکز نقاشی می کردی و خاله سحر گفت دستت قدرت خیلی خوبی داره و خیلی مسلطی حتی یه چیزایی مثل دایره هم می تونستی بکشی :
عکس تو و نفس جوون که دو ماه از تو بزرگ تره اما خیلی ریزه میزه است:
عکس تو و اهورا جوون که کوچیک ترین شاگرد کلاسه و خیلی هم بانمکه:
همه بچه ها خسته شدن و رفتن و تو هنوز با علاقه داری دنبال نقاط سفید می گردی که روش نقاشی کنی :
بعد از کلاس هم با خاله سمانه و امیرمهدی جوون و خاله گلاره و بنیتا جوون رفتیم پارک قیطریه.
برات بلال گرفتم خیلی دوست داشتی فکر کنم خیلی گشنه ات بود یک گاز خودت می خوردی یک گازم میدادی امیرمهدی جوون اونم خیلی دوست داشت و بلال خودش هنوز آماده نشده بود و با اشتها دوتایی داشتید میخوردید :
اینجا هم سه تایی در حال توپ بازی:
اینجا هم باز محبتت گل مرده داری به امیرمهدی جوون چوب شور میدی :
اینجام گل کندی داری میدیش به مامانی گوش نمیدی هرچی میگم نباید به گلا دست بزنی که :
عاشق گلا هستی و تا گل میبینی میگی گل گل
چند وقته شبا خیلی بد می خوابی دیگه تو اتاقت دووم نمیاری و نصف شبا بیدار میشی و میگی تسید تسید نمی دونم از چی می ترسی و چرا اینجووری شدی همش دوست داری و بیای پیش ما بخوابی به من هم خییییییییلی وابسته شدی و تا از کنارت میرم همش صدام میزنه البته میگی شآب شآب !!! نمیدونم چرا شآب منو صدا میزنی خلاصه اینکه تا صبح هم بیست بار بلند میشی و گریه زاری می کنی خواب برای من و بابایی نذاشتی نمیدونی صبا با چه بدبختی میریم سرکار امیدوارم این بدخوابیدنت موقتی باشه و به زودی خوب بشه!!!