اولین مسافرت مستقل خانواده سه نفرمون (سفرنامه آنتالیا 1 )
خوب از اول شروع کنم که ما چند ماهه داریم واسه مسافرت تابستون برنامه ریزی می کردیم اولش قرار بود با مامان جوون اینا و خاله ها بریم اما به خاطر امتحان تافل خاله شکیبا نتونستن باهامون بیان و ما هم تصمیم گرفتیم ماه رمضونی بریم که خلوت تره و هوا هم خوبه و یه چند روزی هم به خودمون استراحت بدیم واسه روزه گفتن و انجووری بود که برای اولین بار من و تو و بابایی با هم تنهایی رفتیم مسافرت چون تا حالا همیشه مامان جوون اینا یاخاله جوونا همراهمون بودن و این یک تجربه جدید بود خیلی نگران بودم که چون تنهاییم تو خیلی اذیت کنی و بهمون خوش نگذره اما خدا رو شکر خیلی همکاری کردی و مسافرت واقعاااااااااا عاااااااااااااااالی بود
خلاصه بعد از کللللللللللل خیلی همکارلی تحقیق در مورد کشورهای مختلف از اونجایی که من عااااااااشق دریا و آب و استخرم و فقط مسافرتای آبی رو دوست دارم تصمیم گرفتیم بریم آنتالیاو اما انتخاب هتل با کلی از دوستام، آژانسهای هواپیمایی و ... مشورت کردم برای انتخاب هتل اول تصمیم گرفتیم بریم RIXOS اما وقتی عکسا و سایت MARDAN PALACE رو دیدم پشیمون شدم و سریع زنگ زدم آژآنس و گفتم که هتلمونو عوض کنه و این هتلو برامون بگیره و انصافاً هم از انتخابی که کردم خیییییییییلی راضیم خیلی هم شانس آوردیم چوون تو اون تاریخ همین یه اتاق مونده بود که شانس آوردیم و گیرمون اومدو
دو تا از عکسای هتل از بیرون که تو سایتش زده بود:
اونجا که رفتیم فهمیدیم که کلی از هنرپیشه ها و افداد معروف از جمله کریستین رونالدو، مدونا، آرش و ... به این هتل میان
متأسفانه به دلیل اینکه بابایی بیشتر از چند روز نمی تونست کارشو تعطیل کنه و پروازهای مستقیم هم زیر یک هفته نداشتن مجبور شدیم پرواز غیر مستقیم بگیریم یعنی پروازمون به اسپارتا بود و بعد زمینی ترانسفر میشدیم آنتالیا به ما گفته بودن 2:30 راهه با ماشین اما 4 ساعت راه بود
خوب برگردم از یکم قبل ترش بگم دقیقاً شب قبل از مسافرت تو بدنت یعنی بهتر بگم دست و پاهات دونه زد چندتا دیگه از دوستامونم که با هم ارتباط داشتیم روزای قبلش همینجووری شده بودن ما که دیگه وقت دکتر نداشتیم اما اونا که برده بودن دکتر یکی گفته بود حساسیته یکی گفته بود ویروسه یکی گفته بود آبله مرغونه خلاصه که آخرش نفهمیدیم چی بود که فقط چند تا پماد برای آروم کردنش که اذیتت نکنه با خودم بردم دونه های روی رون و باسنت اصلا اذیتت نکرد اما همون روز حرکتمون دونه های پاهات انگار اذیتت می کرد نمیذاشتی کفش پات کنیم و خییییییییییییلی بی قراری می کردی خلاصه اینکه خیییییییییلی تو فرودگاه اذیت کرد الهی بگردم که خوب حق هم داشتی به خاطر مریضیت من همش می ترسیدم تو هواپیما و اونجا تو ماشین خیلی اذیت کنی که خوب خدا رو شکر خیلی بهتر شدی و اونجووری بی تابی نکردی
آماده برای سفر:
گشت و گذار در فرودگاه امام خمینی:
خانوم شما یه شیشه شیر سفارش دادین؟ :
فرودگاه اسپارتا:
کلی با این آقا پسر دوسش شده بودی و دوتاتون ناراحت از جدایی :
لحظه ورود به اتاق و خسته از اونهمه راه :
خیلی خوب تو این تخته می خوابیدی شبا اینقدر خسته میشدی که میگفتی لا لا کونیم و تا میذاشتیمت تو تخت شیر می خوردی و خودت می خوابیدی:
فردا صبحش تو محوطه هتل:
اینم عکسای لابی:
فدااااااای اون پا رو پا انداختنت اون موبایلم که همش دستت بود:
استخر مخصوص بچه ها:
اینا یک سری عکس کلی از سفرمون به زودی با کلللللللی عکس دیگه برمی گردیم.
ادامه دارد ...