استخر پارتی
چند روز پیش با دوستات و دوستای مامانی قرار گذاشتیم ببریمتون استخر اونم با دهن روزه!!!
قرار شد نزدیک به افطار بریم که تا برگردیم خونه افطار بشه و از گشنگی و تشنگی نمیریم خیییییییلی روز خوبی بود کللللللللی از دوستای خوبمونو دیدیم و اختلاط کردیم البته به لطف خاله شمیم که باهامون اومده بود و همش با تو بازی می کرد و من فرصت می کردم با همه دوستان خوش و بش کنم
و اما عکسا که با مشقت بسییییییییاری گرفته شد چون این بار اینقدر تعدادمون زیاد بود که همه همش حواسشون پیش ما بود
و اما نوبتی هم باشه نوبت عکساس:
از راست: آرتین، آوا، رهام، آرمیتا
از راست: رهام، لیانا، آرمیتا، آوا:
ببین چه اختلاطی با آرمیتا جوون می کنید
بالا از راست: رهام، هام، لیانا، آرمیتا، آوا، درینا
پایین: مه سما و راستین
تو این عکس سبحان اضافه شده و آرتین هم که پشتشه:
اینم عکس چند روز پیش که بابایی و خاله شمیم مونوپولی بازی می کردی عااااااشق تاس انداختنی و کلی هم خوب تاس می اندازی قشنگ تو دستت همش میزنی و پرت می کنی :
دیروز صبح که بردمت مهد مثل همیشه بهم گفتی بلو سرکار بعدشم با مریم جوون رفتی تو حیاط و نشستی رو پله ها وقتی داشتم می رفتم یهو باران کوچولو از در اومد تو هم با کلللللللی ذوق داد زدی سلاااااام بالان ووووووووی منو میگی انگار کلللللللللللللی قند تو دلم آب کردن از اونهمه ذوق زدنت و اینکه اینقدر خوب دوست پیدا کردی و اونجا جا افتادی