25 ماهگی
سلام دختر خووووووووشگل مامان با چند روز تأخیر 25 ماهگیتو بهت تبریک میگم عششششششق من
اینم عکس 25 ماهگیت:
بریم سراغ شیرین زبونیات حالا:
اول کلمات انگلیسی که از peppa pig یاد گرفتی بدون اینکه اصراری به تکرار یا یادگرفتنش بکنیم یا معنیشو بهت بگیم خودت به جا استفاده می کنی:
لِتس دووووو = let,s goooo
دِنیشِز=deliciouse
کَچ=catch (وقتی توپ بازی می کنی و توپو سمت ما پرت می کنی میگی کککککچ )
فَنتیو=thank u
----------------------------------------------
اون روز کفش منو دم در دیدی میگی این مال شماس؟؟؟ کلتم تکون میدی ووووووووووی می خواستم همونجا قورتت بدم
یه روز که داشتیم همگی سیب زمینی سرخ کرده میخوردیم من و بابایی داشتیم با سس تند میخوردیم البته یواشکی یهو دیدی و اومدی سراغش سیب زمینیتو زدی تو سس گفتم مامان این ضرر داره بعد سیب زمینی دستتو گذاشتی دهن بابا گفتی: بابا ضرر حورد (خورد)
مویز خیییییییییلی دوست داری دیروز گیر دادی میگی وییییز ماخوام میگم این چی میگه آخرش فهمیدم منظورت مویزه
اون روز داشتم از باباشهاب میپرسیدم غذا چی درست کنم آخرش داشتیم به اینت نتیجه میرسیدیم که ماهیچه بذارم یهو برگشتی گفتی ماهیچه ماله منه بابایی میگه بس که ماهیچه میدی به یچه خخخخخخ آخه چه کنم خیلی بدغذایی و تنها غذهاایی که با اشتها میخوری ماکارونی و ماهیچه اس
بعد از تولدت خاله هانیه و میعاد کوچولو اومدن خونمون و برات کادو آوردن یه لباس تو یه پاکت کادوویی فکر کنم تو اصلا نگاهم نکردی و همش حواست به بازی با میعاد بود آدم فکر می کنه شما بچه ها متوجه نیستید چند روز پیش رفتی از یه گوشه اون پاکت رو آوردی میگی میعاد آورده داشتم شاخ درمیاوردم چون از اون پاکت ها تو خونه ما زیاد پیدا میشه
و حالا یکی از شعرایی که میخونی به زبونه خودت:
آهویی دالم خودله فلال کده زدستم دولیش بلایم مشتله کاشتی اونو میبستم
چند وقت پیش خیلی پارک پارک می کردی و هوس کرده بودی منم با خاله شمیم بردیمت یه پارک نزدیک خونه مامان جوون اینا:
این عکسم واسه روز جمعه است که رفته بودیم قم خونه باباجوون اینا: