مهمونی خونه خاله آناهیتا
سلام دختر گل مامان
یکم از خاطرات این چند وقت عقب موندم سعی می کنم تند تند بیامو و برات بذارم مطالبو
اول اینکه 5 شنبه ای که گذشت آناهیتا جوون مامان آرمیتا زحمت کشیده بود و یه مهمونی کوچیک با بعضی از دوستان وبلاگی گرفته بود که خیلی خیلی بهمون خوش گذشت و خیییییییلی زحمت کشیده بود و واقعا همه چیز خوشمزه و عااالی بود
و حالا عکسا:
این آینه و رژ لب از اول تا آخر مهمونی ازت جدا نشد :
ببین دو دقیقه ای چه بلایی سر اتاق آرمیتا جوون آوردید:
فقط به این روش میشد همتونو یه جا دور هم نشوند :
دو تا دوست فابریک تو بالکن با هم خلوت کردن :
رقص بچه ها البته تو ظاهرا خیلی مایل نبودی برقصی:
دائماً رژ لبتو تجدید می کردی:
همشم میگی روجه لبم پات شد
5 تایی رفته بودید تو اون یه وجب بالکن و بازی می کردید :
و اما به دلیل علاقه بیش از حد شما بچه ها به تولد، خاله آناهیتا زحمت کشیده بود کیک درست کرده بود و مراسم تولد :
اصلا مهلت نمیدادید شمع روشن بشه بعد فوت کنید :
مراسم همیشگی انگشت زدنه کیک که تو عااااشقشی :
آسیا بچرخ:
این عیدی خوشششششگل هم آناهیتا جوون بهت داده
آنا جوون بابت همه چیز ازت ممنونم
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------
باید بگم که بنا به دلایلی بعضی پستا از این به بعد رمزدار میشه رمزها یکیه هر کسی رمز رو نداره بگه تا توی وبلاگش یا ایمیل بفرستم