آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

آوای دلنشین

اولین روزی که مامانو شناختی

1390/10/2 19:59
نویسنده : مدیر
1,458 بازدید
اشتراک گذاری

نمی دونم تا قبل از اون روز هم منو می شناختی یا نه اما اون روز به عنوان یه روزه به یاد موندنی تو ذهن من موندگار شد خیال باطل 

یک ماه و 13 روزت بود من رفته بودم حموم یه دوش بگیرم و تو هم خواب بودی و پیش بابایی بودی یهویی بیدار شدی و شروع کردی به گریه وقتی گشنته دیگه هیچ جوره ساکت نمیشی من سریع خودمو شستم و اومدم بیرون. تو بغل بابایی بودی و یه ریز داشتی گریه می کردی تا من از حموم اومدم بیرون و چشمت افتاد به من یه خنده ای به همراه ناله ملتمسانه ای کردی که من هیچ وقت قیافه ات تو اون لحظه یادم نمیره خییییییییییییلی شیرین بود میدونستی که من مامانتم و بهت شیر میدم قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

dp
3 دی 90 1:49
با سلام . وبلاگ ملیسا خانم با موضوعیت اولین شب یلدا به روز شد. باعث سرافرازی ماست که به وبلاگ پاره تنمون سری بزنید و با نظرات قشنگتون چراغی از مهر و محبت برای آینده نو گلمون روشن کنید .
مامان ثمين
3 دی 90 7:07
سلام.اون لحظه زيبا رو بهت تبريك ميگم واقعا زيباست.
سمن
3 دی 90 21:56
آخیییییی، الهیییییی
مامانی فری
13 بهمن 90 18:55
قربون این دختر خوشکل برم من عزیزم کم پیداییییییییییییی