تولد باران جوون و خونه خاله شیما
سلام دختر کوچولوی مامان
اومدم عکسای دو تا مهمونی که تازگی رفتیم بذارم.
اول از همه تولد باران جوونم بود که روز ٥ شنبه ١٤ آذر دعوت بودیم ساعت ٢ تا ٤ توی یه خانه بازی غرب تهران بعدشم عمه زهرا اینا قم روضه داشتن و باید خودمونو میرسوندیم قم وای وای که بگم اون روز وضع ترافیک تهران چجووری بود هر چی بگم کم گفتم باز یکم بارون اومده بود و کل شهر بهم ریخته بود من تا ساعت ١ سرکار بودم بعدشم رفتم خونه و سریع وسایلو برداشتیم و راه افتادیم یه اشتباهی کردیم و برای اولین بار از طبقه بالای صدر و رفتیم و آآآآآآآآآآآآآآآآی موندیم تو ترافیک خلاصه حدود ساعت ٤ بود که رسیدیم نزدیک زمین بازی زنگ زدم به آناهیتا جوون گفتم ما الان رسیدیم بیایم تو یا تولد تموم شده آنا جوون گفت نه بابا بیاید حالا خلاصه رفتیم اما تولد بازی دیگه تموم شده بود تو هم که اولش خیلی بداخلاقی کردی تا یخت باز بشه این دیگه سابقه نداشت اما خییییییییییلی خوشحال شدیم دوستامونو ددیدیم و دیداری تازه کردیم آرمیتا جوون و آنا جوونو دیدیم نرگس جوونو و باران جوون و بقیه رو
و اما بریم سراغ عکسا
دست نرگس جوونم درد نکنه به خاطر زحمتی که کشیده بود امیدوارم که باران جوونم تولد ١٢٠ سالگیشو جشن بگیره راستی خاله نرگس یه کادوی خیییییییییییییلی خوووووووووووشگلم برای تولد تو گرفته بود که عکسشو نگرفتم هنوز هر وقت گرفتم میذارم واقعا دستش درد نکنه
------------------------------------------------------------------------------------------------------
عااااااااااشق رقصیدن با XBOX خاله شمیم هستی و همش میگی بلقصیم
اینم عکس رقصیدنت با خاله شمیم:
عاااااااااااشق این عکست هستم خیلی قیافه ات شیطون افتاده حیف که تار شده :
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
و اما دیروز خونه خاله شیما دعوت بودیم یه دوره ماهانه گذاشتیم با مامانای گل آبان که جلسه اولش دیروز و خونه خاله شیما بود کللللللللللللللی خوش گذشت و غذاهای خوشمزه برامون درست کرده بود دست گلش درد نکنه
بعدم یه صندوق تشکیل دادیم و تو قرعه کشی اول من و خاله سولماز برنده شدیم
دست خاله نیر درد نکنه که اسم ما رو از تو ظرف آورد بیرون
اینم عکسای مهمونی وقتی براتون سی دی گذاشتیم
بهت میگم تو جیگره مامانی میگی نه من آوایم