خاطره یک روز تعطیل در باغ عمه زهره
روز جمعه به افتخار مونا (دختر عمه مامان) که از انگلیس اومده بود همه جوونای فامیل رفتیم کرج باغ عمه زهره هوا خیلی سرد بود و با اینکه توی ساختمون وسایل گرمایشی مفصل بود و از قبل هم روشن کرده بودن اما موقع ورود هوا سرد بود و من کلللللی لباس تن تو کرده بودم البته بعد از مدتی چون تعدادمون زیاد بود هوا خیلی خوب شد.
اون شب خییییییییییلی بهمون خوش گذشت و کلللللی پانتومیم و بازی های دیگه بازی کردیم و کلللللللللی هم خندیدیم و تا ساعت 3:30 شب اونجا بودیم اما به دلیل سرمای هوا ترسیدیم که شب بخوابیم وتو و میعاد اذیت بشید.
لازمه اینجا تشکر ویژه بکنم از خاله سمیرا که اون شب خییییییییییلی برای تو زحمت کشید. نمیدونم چرا بدقلقی می کردی و بااینکه خیلی خوابت میومد اما بابایی هرکار کرد نخوابیدی البته حق داشتی چون سر و صدا خیلی زیاد بود اما با تلاش زیادی که خاله سمیرا کرد بالاخره بغلش خوابت برد.
اینم عکسای اون شب:
اولی که رسیدیم کرج رفتیم یه رستوران ایتالیایی و غذا خوردیم غذاشم خییییییییلی خوشمزه بود اینم عکسای رستوران:
اینم عکس تو توی رستوران:
از فوتبال دستی میعاد خییییییییلی خوشت اومده بود و همش می خواستی باهاش بازی کنی:
اینجا اول آروم نشستی ونگاه می کنی:
و بعد خودت وارد عمل میشی:
میری میشینی رو فوتبال دستیه
اینجا دیگه قشنگ یاد گرفتی باهاش بازی کنی:
اینم بقیه عکسا:
عکس تو و ستایش جوون:
سوپتو که برده بودم اونجا برات گرم کردم من کاسه به دست به دنبالت و تو هم لب به غذا نزدی!!!:
دیروزم که رفته بودیم شهروند گوشت بخریم این وسایل باغبونی رو برات خریدیم که اولش خیییییییییلی ذوق کردی و تو خونه باهاش بازی کردی اما فقط 10 دقیقه و بعد هم به جرگه بقیه اسباب بازیهات پیوست!!