آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

آوای دلنشین

این روزهای ما ...

1391/12/13 13:29
نویسنده : مدیر
3,050 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر کوچولوی مامان قلبماچبغل

اول اینکه بگم کللللللللی تایپ کرده بودم برات کامپیوترم ریست شد هممممممممش پرید و باید دوباره بنویسم کلافه

و اما اینکه باید مامانو ببخشی که نتونستم این چند وقت وبلاگتو آپ کنم خیییییییییلی درگیری ذهنی داشتم هنوز عکسایی که ازت روز 22 بهمن تو باغ آقا جوون گرفته بودمو نرسیدم آپ کنم که سر فرصت میذارم دلیل درگیری های این روزا هم که مشخصه باز هم قضیه همیشگیه پرستار آخ درسته بازم مجبور شدم پرستارتو عوض کنم قبلیه خوب بهت نمیرسید و زیاد برات وقت نمیذاشت منم بیرونش کردم حالا چند روزه که یه پرستار دیگه اومده به نظر که خیلی دختر خوب و مهربون و با حوصله ای میاد خدا کنه تا آخر هم همینجوور بمونه چشم

جا داره اینجا از مامان جوون و باباجوونو و خاله های گلت تشکر کنم که تو روزای سخت همیشه به ما کمک کردن قلب چند روز اول پرستاره خونه مامان جوون اینا اومد پیشت تا بهش عادت کنی و تو هم خیلی زود باهاش جوور شدی دیروزم اولین روزی بود که تو خونه خودمون تنها پیشش موندی که خدا رو شکر اصلا غریبی و بی تابی نکرده بودی و کاملا باهاش جوور شدی قربونت دخترم بشم که روابط اجتماعیش اینقدر خوبه و اینقدر سریع با همه آشنا میشه و خودشو با شرایط وفق میده بغلقلبماچ

دیروز که از سر کار اومدم کللللللللللللی با هم بازی کردیم یه بار من دنبالت می کردم و تو فرار می کردی یه بارم تو دنبال من می کردی خیییییییییلی کیف داشت وقتی دنبالت می کردم با اون پوشک قلمبه و پاهای کوچیکت میدوویدی و جیغ میزدی گاهی هم تلو تلو میخوردی و کج و کوله میشدی اما دیگه نمیوفتی و کاملاً یاد گرفتی به خوبی تعادلتو حفظ کنی تشویقتشویقتشویق اییییییینقدر میگیرم میچلونمت و بوست می کنم که گاهی فکر می کنم نکنه اذیت بشی آخه خیلی بوسیدنت حال میده گاهی اوقات که زیر گردنتو میبوسم قلقلکت میاد و میزنی زیر خنده و قهقه میزنی کییییییییییف می کنم زبان

اما از کارا و حرفای جدیدت بگم. خیلی از کلماتی رو که قبلاً فقط اولشو می گفتی الان یاد گرفتی بیشترشو میگی و خییییییلی از کلمات رو وقتی میگیم بگو سریع همون موقع دست و پا شکسته تکرار می کنی خییییییییلی شیرین حرف میزنی ماچ

چند روز پیش داشتم تو آشپزخونه کار می کردم تو هم مثل همیشه درگیر ماشین لباسشویی بودی یهو دیدم داری برای خودت میشمری دو سه چار پنج شیش واااااااااااای کلللللللللللی ذوق کردم  آخه قبلنا همیشه چهارو جا مینداختی اما الان دیگه قشنگ یاد گرفتی حتی گاهی هفت رو هم میگی اما نمیدونم با یک چه مشکلی داری که همیشه شمردنو از دو شروع می کنی متفکر

کلماتی که الان تو ذهنمه:

سلوم=سلام (خیییییییلی با لحن بامزه ای میگی سلوم رو)

شمی=شمیم

شبا=شکیبا

شبِ = شب بخیر

تمو=تموم

بییم=بریم

الو

جدیدا هرکلمه ای که بهت میگیم تکرار کن دست و پا شکسته تکرار می کنی خیییییییییلی بامزه حرف میزنی بغلماچ

عاااااااشق حموم رفتنی تا بهت میگم می خوایم بریم حموم سریع میدویی دم در حموم و هی میگی حمو حمو واااااااااای که دیگه حموم بردنت خیلی سخته مگه آرومت میگیره همش می خوای بلند شی راه بیوفتی و فضولی کنی آخ

دیشب با بابایی داشتیم گوشت چرخ می کردیم خییییییییییلی از چرخ گوشت می ترسی حتی من بردمت تو اتاقت که خیلی صدا کم میومد بازم یک گریه ای می کردی که نگو فکر کنم نگران بابایی بودی که پیش چرخ گوشت بود نکنه براش اتفاقی بیوفته زبان

منم که دیروز داشتم گوشتا رو درست می کردم با اون چاقوی تیز زدم یه تیکه گوشت انگشتمو بریدم وووووی نیشخند

خییییییییییلی تاب سوار شدنو دوست داری و قشنگ یاد گرفتی خودت میخونی تاب تاب ابوووو خیلی وقت بود می خواستم یه تاب برات بخرم اما فرصت نمیشد تا اینکه اون روز خاله سمیرا واسه عیدت یه تاب خوشگل برات خرید که تو هم کلللللللللللللی کیف کرده بودی و اصلا ازش پایین نمیومدی دست گلش درد نکنه ماچ فعلا خونه مامان جوون اینا وصلش کردیم اینم عکسش:

اینجام خاله شمیم برات آهنگ گذاشته کلللللللی کیف کردی:

تا خاله شمیم و خاله شکیبا رو میبینی میگی نانا نانا تا برات آهنگ بذارن قرتی خانوم

اینجا هم تو تختت مشغول شیر خوردن بودی همیشه موقع شیرخوردن پاتو میندازی رو پات خییییییییییلی بانمک میشی تا اومدم ازت عکس بگیرم پاتو انداختی ابرو  حتما یه عکس اونجووری ازت میذارم.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (33)

پريسا
13 اسفند 91 13:39
سلام
ممنون ميشم به وب منم سر بزنيد
دخملتونم چه نانازيه


حتما عزیزم
مامان آروین-مریم
13 اسفند 91 14:16
سلام صفورا جون ........ امیدوارم این پرستار ، خانم خوب و مهربونی برا آواجون باشه و شما هم از نگرانی دربیایی...... از طرف من آواجون رو ببوس .....


ممنونم
بهاره
13 اسفند 91 14:27
سلام عزیزم انشا... این پرستاره خوب باشه ای جان قربون شیرین کاریاش برم
زهرا
13 اسفند 91 14:32
آخیواقعا چ لذتی میبرم وقتی خاطراتتون رو میخونم قربونه سلووم گفتنش برمخدا براتون حفظش کنه وانشاالله سایه مامان به این خوبی بالا سرش باشه


ممنون عزیزم لطف داری
آرزو
13 اسفند 91 14:40
سلام به صفورا جون وآواخوشگله چه خوش میگذره بهش آهنگ گوش میده قربونش برم. صفورا جان بابت زحمتی هم که کشیدی ( رمزی شدن وبلاگ آناهیتا جون)بهشون گفتین خیلی ممنونم


خواهش می کنم
سمیرامامان پرنیان
13 اسفند 91 23:57
سلام خانومی اولا که آوا جونمو ببوس بعد هم ایشاالله که این پرستاره خوب باشه و از نگرانی در بیایی و خیالتم راحت بشه انشاالله که آوا جونو وقتی که بزرگتر شد بزارین مهد کودک مهد کودکم خیلی خوبه و کلی هم دوست پیدا میکنه عیبی هم نداره آخه منو داداشم هم که توی مهد کودکها بزرگ شدیم مامانم کارمند بود،واسه ما هم کلییییییییییی پرستار اومد و رفت اما انشاالله که پرستاره خوبه


پرستار داشتید بهتر بود یا مهد؟؟؟
فاطمه و فائزه ❤♫ ♥ زويشا ♥ ♫❤
14 اسفند 91 4:01
به به چه عكساي نازي.....
آوا جون خيلي دوستت داريم........
اميدوارم پرستار جديد خانوم خوب و مهربون و با حوصله اي باشه.......آواي دلنشين هزار تا بوس براي تو


ممنونم یه عااالمه
الناز مامان بنیا
14 اسفند 91 13:27
این نفس منه همین


مرسی گلم
آتيلا جون و مامان شيما
14 اسفند 91 15:36
سلام مامان صفورا عزيز...
آخي عزيزم شما هم مشكل پرستار داريد....!؟
من و خواهرم هم خيلي درگير اين مسئله ايم،اما كسي قابل اعتماد نميتونيم پيدا كنيم...
بخاطر اين مسئله الان كلي از برنامه هام و كاراي ديگم از جمله تحصيلم عقب افتادم...
مامانمم شاغله و نميتونه كمكم كنه...
اميدوارم پرستار آوا جون خانوم خوب و مسئوليت پذيري باشه...
بابت حرفهاي جديد و شيطونيهاي جديد آوا جون باهوش هم بايد بگم هزار ماشاا... كه اينقدر زرنگ و باهوش ...
آفرين آوا كوچولو...
ميبوسمتون خانومي...


ممنون عزیزم
امیدوارم مشکل شما هم به زودی حل بشه

مامان ایسان
15 اسفند 91 0:44
چه عجب خانمی دلمون پکید از بی اوایی
انشاالله این پرستار بابه میلتون میشه این بار که دیگه زود زود بیای اپ کنی خانم
قربونه اون حرف زدنه اوا برم که میدونم خیلی نازه حتما
تابشم مبارکه
یه ماچه گنده فراموش نشه زود زود بدو بدو


مرسی گلم
نیر
15 اسفند 91 1:05
عزیزم خیلی با نمکی خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
ماشالله به شما دختر بلا و شیطون چه کلمه های کاربردی یاد گرفتی
دوستتت دارم


قربونت برم نیر جوون
محبوبه مامان الینا
15 اسفند 91 8:04
نااااااااااااااازی ملوسکم چه ژستی هم گرفته موقع شیر خوردن
مامان سارا
15 اسفند 91 11:30
عسلک که انقدر بزرگ شدی خودت تاب تاب عباسی می خونی ، می شمری اونم از دو .. حموم دوست داری ، از چرخ گوشت می ترسی جون دل من
خانمی
15 اسفند 91 12:23
چقدر خوب که آوا خودش شیشه شو میگیره...یکتا اصلا نمیگیره همش باید خودم بزارم دهنش
شب بو
16 اسفند 91 0:09
دلم برای این گل دختر یه ذره شده بود !!! مرتب سر میزدم ببینم مطلب جدید چی دارین ! از راه دور می بوسمش این گل دختر رو


ممنون عزیزم
مامان ایسان
16 اسفند 91 11:08
الاهی الاهی خاله بشه قربونت که انقده شیرینی و شیرین زبون
خواهر جان تو پس چرا از پرستار شانس نمیاری
قربونه اون ترست برم اخه چرا میترسی ایسانم یه مدت از جاروبرقی میترسید
تابتم مبارک
قربون ه اون قیافت موقع اهنگ گوش کردن
من که مردم از اون نگاهت اخه


قربونت عزیزم
مامان مانی جون
16 اسفند 91 13:12
وای خدا چقد سخته که هی دنبال پرستاری
قربون دختر مهربون برم من میدونی چرا گریه میکرده واسه انگشت مامانش که قاطی گوشتا چرخ میشده
صفورا جون اولش عاشق تابشه دو هفته دیگه نگاشم نمیکنه مثه مانی من
ببوس خانوم گلو


آره به خدا خیلی سخته خدا نصیب هیچکس نکنه
سمیرامامان پرنیان
16 اسفند 91 19:56
عزیزم اگه یه مهد کودک خوب و مطمئن پیدا کنید که بهتره آخه دوست هم پیدا میکنه و خیلی بیشتر سرگرمه اما بازم هرطوری که خودتون صلاح میدونید انجام بدین انشاالله که این پرستارش خوب درمیاد و از نگرانی درمیایین


حتما هوا خوب بشه میذارمش
گلاره
17 اسفند 91 13:14
عزیز خالههههه ماشاله که انقده باهوشی.صفورا براش اسپند دود کن خیلی نازههههه


مرسی گلاره جووون
دخمل
17 اسفند 91 13:17
به به چه دختر نازی هزار ماشالله
راستی صفوراجون شغلتون چیه؟


من تو انفورماتیک بانک پاسارگاد هستم چطور مگه؟؟؟
مامان دینا جون
17 اسفند 91 23:20
خوشحالم که پرستار خوب پیدا کردی عزیزم.امیدوارم دیگه اذیت نشین.خداییش خیلی سخته پاره تنتو به یکی بسپاری که زیاد باهاش آشنا نیستی.ولی زیاد نگران نباش این روزا هم میگذره.


ممنون عزیزم
آره خیلی سخته
فاطمه و فائزه ❤♫ ♥ زويشا ♥ ♫❤
18 اسفند 91 3:36
قالبت مبارك.................(با تاخير)



مرسی گلم
سمیرامامان آوا
18 اسفند 91 7:25
الهی بگردم آوای شیرین زبون رو
صفوراجون به نظر من اگه هوا مساعدباشه ومسیرت مهدخوبی باشه مهدکودک حرف نداره ،هوابهترشه حتما آوارومهدمیذارم


آره حتما قصد دارم هوا خوب شد بذارمش مهد
محمدحسين(قهرمان كوچك)
18 اسفند 91 15:06
***$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ ______$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$________$$ __________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$ ____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ ____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ ____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$j _____آپم_______$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$r _______آپم_____________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ _________آپم___________$$$$$$$$$$$$$$$$$$ ___________آپم_______$$____$$$$$$$$$$$$$$ ________________$$______$$$$$$$$$$$$$$ ______________$$________$$$$$$$$$$$$$$ ____________$$__________$$$$$$$$$$$$$$ __________$$____________$$____$$$$$$ ________$$______________________$$$$ ______$$__________________________$$ ____$$____________________________$$ __$$______________________________$ ____$$$$___$$$$$$$$$$____$$$$ __$$???$$$$$$$$$$$$$$$$$$$???$$ __$$??$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$??$$ ___$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$ _____$$$$$¶¶¶$$$$$$¶¶¶$$$$$$$ ____$$$$$$¶¶¶$$$$$$¶¶¶$$$$$$$ ____$$$$$$$$???¶¶¶???$$$$$$$$ ____$$$$$$$????¶¶¶????$$$$$$$ _____$$$$$$????????????$$$$$ _______$$$$$$???????$$$$$$$ _____$$$*****$$$$$$$$********$ _$$$$***********$**************$ $$$$$********** ** **** *********$ $$$$$$$$$******آپم * **************$ $$$$$$$$$$$*** * *آپم*****$$$$$$$$$$ $$$$$$$$$$$***آپم ** ***$$$$$$$$$$$$ _$$$$$$$$$*** *****$$$$$$$$$$$$$ ___$$$$$$******آپم***$$$$$$$$$$$$ _____$$$$************$$$$$$$$$$$ __$$$$$$$$$************$$$$$$$$ _$$???????$$$**********$$????$$$$$$$$ $$???????????$$$*****$$$???????????$$ $$????????????$$$$*$$$$$???????????$ $$????????????$$$$$$$$$$?????????$$ $$$?????????$$$____$$$$$???????$$$
یاسمن مامان رادین
19 اسفند 91 14:47
عسل خاله دوستت دارم.

اوون عکس آخری رو خیلی دوست دارم.


قربونت یاسی جوون
مامان ترنم کوچولو
19 اسفند 91 16:04
سلوووووووووووووووووووووووم
الهی عزیزک ناز خاله
حسابی خانوم شدی برا خودت ماشالله.
تاب میارکت باشه به سلامتی.
امیدوارم مشکل پرستار بالکل برات حل شه صفورا جونم


مرسی گلم
مریمی مامان هانا
19 اسفند 91 16:55
ههههه موش موشی
فاطمه و فائزه ❤♫ ♥ زويشا ♥ ♫❤
20 اسفند 91 4:00
كجايييييييييييييييييييييييييييييييي آواي دلنشينم
مامان ایسان
21 اسفند 91 8:03
خصوصی بدو بدو
آناهیتا مامانیه آرمیتا
21 اسفند 91 11:00
وای عزیز دلم چه شیرین زبون شدی قرتی خانوم چه بالبخندآهنگ گوش میده ببینمت حتما میخولمت عسلم ، البته بااجازه مامانی
صفوراجون خوشحالم که پرستارجدیدراضی هستی امیدوارم آواجونم باهاش راحت باشه


مرسی عزیزم اجازه مام دست شماست
ستایش مهربون ❀ستایش خوش زبون
21 اسفند 91 12:45
سلام خوبی آوا جون من ستایشم عشق مامان و بابام بیا با هم دوست بشیم
(`'•.¸(`'•.¸ ¸.•'´) ¸.•'´)
«`'•.¸.¤ I love you ¤.¸.•'´»
(¸.•'´(¸.•'´ `'•.¸)`' •.¸)



فکر کنم وبلاگو اشتباه گذاشتیاااا
ستایش مهربون ❀ستایش خوش زبون
22 اسفند 91 10:39
سلام خوبین منظورتونو متوجه نشدم عزیزم چه وبلاگی رو اشتباه گذاشتم
حنانه
23 اسفند 91 11:57
واوا دختر نگو بلا بگو با این قرتی حرف زدن هاش بوس بوسسسسسسسسسس


هههههههه ممنون خاله جوونی