اولین جلسه کارگاه مادر و کودک
سلام دختر ناز مامان
امروز می خوام از تجربه جدید که با هم کسب کردیم برات بگم.
مدتها بود که تو این فکر بودم برای اینکه استعدادها و خلاقیت هات بیشتر رشد پیدا کنه و بازی ها و چیزهای جدید یاد بگیری ببرمت کارگاه مادر و کوردک که بیشتر وقتت رو با همسن های خودت بگذرونی. اما متاسفانه تا حالا جایی رو پیدا نکرده بودم که کلاسهاشون عصر تشکیل بشه و به چند جا سپرده بودم که اگه کلاس عصر گذاشتن حتماً بهم زنگ بزنن تا اینکه چند روز پیش از خانه کودک آینده که نزدیکه تقریبا به خونمون زنگ زدن و گفتن که ساعت 5 تا 6 روزهای شنبه و 4 شنبه کارگاه گذاشتن برای 1-2 سال منم سریع گفتم که برامون جا رزرو کنن
خلاصه اینکه روز 4 شنبه اولین جلسه این کارگاه بود خییییییییییلی جالب بود نی نی ها همه تعجب کرده بودن یهو اینهمه بچه هم سن یه جا !!! البته تو که عادت داشتی فقط یکمی محیط برات جدید بوود و گاهی میومدی روی پای مامان میشستی بعد آهنگ گذاشتن همه با هم دور چرخیدیم خوندیم و دست زدیم و شادی کردیم چند تا بازی جدید یاد گرفتید و خاله سحر براتون یه کتاب نشون داد که حیوونای مختلف بودن و صداهاشونو بهتون آموزش میداد آخرشم همه نی نی ها خوراکیهایی که آورده بودنو با هم تقسیم کردن و تعارف کردن رو یاد گرفتن
خلاصه اینکه خییییییییییلی خوب بود و خوش گذشت جلسه اول فقط برای آشنایی بود و کاردستی درست نکردیم اما از جلسه بعد که امروز باشه کاردستی هم درست می کنیم.
جلسه اول نشد که ازتون عکس بگیرم اما سعی می کنم امروز حتما عکسم بگیرم.
خلاصه بعد از کلاس هم با خاله سولماز مامان پرهام کوچولو که خونشون نزدیک اونجا بود و خاله گلاره مامان بنیتا جوون رفتیم پارک قیطریه و اونجا هم کللللللللللی بازی و شیطونی کردید و تو برای اولین بار بلال خوردی و بعدشم دوتایی مثل جنازه برگشتیم خونه
اینم چند تا از عکسای پارک:
عکس تو پرهام جوون اون خانوم کوچولو قرمزه هم بنیتا جوونه اون پشته:
اینم عکس اولین بلالی که خوردی:
البته فکر نکنی همشو تنهایی خوردی ها نصفشم من خوردم .
اینم عکسای چند روز قبلش که با خاله شمیم رفتیم پارک روبروی خونشون:
اینجا با خاله شمیم ژستای یه جوور میگرفتید:
اینم یه ژست دیگه:
تو این الکلنگ ها منم روبروتون نشسته بودم و ازتون عکس می گرفتم:
وزن من در مقابل تو و خاله شمیم
اینجا هم عمو حسین چادرنماز سرت کرده :