اولین کاردستی آوا و مامان آوا (کارگاه مادر و کودک)
خوب امروز می خوام از جلسه دوم کارگاه مادر و کودک برات بگم که خیلی جلسه پرباری بود.
این کاردستی اولین کاردستی توست که به کمک مامانی درست کردی:
و اما مراحل ساخت این کاردستی:
خاله سحر داره براتون توضیح میده کاردستی رو:
این چیه دیگه؟:
خوب همه جا رو چسب بزنم:
بالاخره تموم شد کاردستی در چسبو ببندیم بریم بازی:
می خوام این کاردستی رو یادگاری برات نگه دارم به عنوان اولین کاردستیت.
تو کلاس خاله سحر یک بار شعر جوجه جوجه طلایی رو براتون خوند فکر می کردم اصلا گوش نمیدی و دنبال بازیگوشی بودی منم تا حالا این شعرو برات نخونده بودم وقتی اومدیم خونه دنبال جوجه کاردستیت که می گشتی می گفتی طلایی طلایی منو میگی اینجووری شده بودم راست می گفت خاله سحر که فکر نکنید بچه ها حواسشون اینجا نیست همه اینا رو ضبط می کنن و تو خونه تحویلتون میدن
اینم بقیه عکسای کارگاه مادر و کودک:
شعر این ترمتونم بهمون دادن که باهاتون کار کنیم شعرش اینه:
پیشی پیشی ملوسم
می خوام تو رو ببوسم
مامانم نمیذاره
خدایا این چه کاره
تو ماشین که داشتیم برمی گشتیم داشتم این شعرو برات می خوندم که دیدم خودت همراهی می کنی یهو دیدم میگی مامانم نیمیذایه واااااااااااای کلللللی جیغ کشیدم و تعجب کردم از اینکه اینقدر زود عکس العمل نشون دادی باورم نمیشد تو این سن بچه ها بتونن شعر حفظ کنن اما واقعاً نمیشه شماها رو دست کم گرفت همونجا تو ماشین صداتم ضبط کردم
در حال خروج از کارگاه:
بعد از کارگاه هم با آرمیتا جوون و آناهیتا جوون رفتیم پارک نزدیک کارگاه:
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پ.ن. : راستی یادم رفت اینو برات تعریف کنم دیروز برای اولین بار با هم قایم موشک بازی کردیم خیییییییییییییلی بامزه بود کلللللللللللی از دستت خندیدم بهت می گفتم آوا چشم بذار من برم قایم شم بعد دستاتو میذاشتی جلوی چشمات و سرتو میذاشتی رو دسته مبل همش می خواستی یواشکی از لای انگشتات نگاه کنی هنوز بازی رو یاد نگرفته تقلبو یاد گرفتی منم بهت می گفتم آوا جوون نباید نگاه کنی و بعد میرفتم قایم میشدم و می گفتم آوا بیا منو پیدا کن بدو بدو بااون پاهای کوچولو و پوشک قلمبه ات میومدی اول از همه جایی که دفعه قبل قایم شده بودمو می گشتی بعد پیدام نمی کردی می خواستی بری بیرون از اتاق که من صدا می کردم و دوباره بر می گشتی و میگشتی تا پیدام می کردی بعدشم دوتامون با هم جیغ میزدیم و من می گفتم هووووووورا پیدام کردی و بغلت می کردم و بوست می کردم و تو هم همش می گفتی چشم چشم یعنی دوباره بازی کنیم و چشم بذارم و دوباره چشم میذاشتی و ادامه بازی ... خلاصه خیلی کیف داد بازی کردن با هم