روز مادر - اولین خمیر بازی
فکر کنم این پستو خیلی با تأخیر دارم میذارم اما برای تشکر از زحمات مادر هیچوقت دیر نیست
امسال روز مادر مامان جوون پیش ما نبود و با باباجوون آمریکا تشریف دارن و دو ماه نمیبینیمشون هممون خیلی خیلی دلمون براشون تنگ شده و روز مادر رو از راه دور به مامان جوون تبریک گفتیم و من خیلی ساده و بدون استفاده از هیچ استعاره ادبی از همینجا میگم مامان جوون دوست دارم و دوست دارم که تو هم قدر زحماتشو بدونی چون از موقع به دنیا اومدنت همه زحماتت گردن مامان جوون بود و البته تو هم خیلی دوسش داری دیشب که داشتیم با تانگو باهاشون صحبت می کردیم و تو هم تصویرشونو میدی همش می گفتی مامان دوون بیا...
مامان من بهترین مادر دنیاس و همه زندگیشو وقف بچه هاش کرده میدونم که ماها هیچ وقت و به هیچ طریقی نمی تونیم زحمتاشو جبران کنیم
اینم عکس بچگی مامانی بغل مامان جوون در تاریخ 62/03/06 :
و حالا 29 سال بعد این تویی که در آغوش منی :
امیدوارم منم بتونم مثل مامان مادر خوب و نمونه ای برای تو باشم عزیییییییییییییزم
و اما میریم سراغ کادوها :
این کادو از طرف تو و بابایی به من که خییییییییییییییلی خوشحالم کردین واقعاً دست باباجوون درد نکنه که همیشه بهترین چیزا رو برای من و تو فراهم می کنه
و اما من و بابایی توی این روز تو رو از یاد نبردیم بالاخره تو هم زن و مادر آینده ای دیگه
و اما میریم سراغ برنامه این هفته کارگاه مادر و کودک
برنامه این هفته درست کردن خمیر و خمیر بازی بود خاله سحر گفت که به هیچ وجه تو این سن به بچه ها خمیر بازی بیرون رو ندید چون بهداشتی نیست بلکه گفت با استفاده با آرد و آب و نمک و روغن خودتون خمیر بازی براشون درست کنید که کاملا سالم باشه
خلاصه که اولش کلی با آردا بازی کردید و حال کردید بعدم خمیر درست کردیم و خمیر بازی. تو برای اولین بار بود خمیر بازی می کردی و کلی هم تعجب کرده بودی
وقتی خاله سحر برات دستبند و انگشتر درست کرد تا دو ساعت به دستت نگاه می کردی و دستتو تکون نمیدادی که مبادا خراب بشه :
اون یکی دستتو ببین چجووری گرفتی :
اینجام برات گردن بند گذاشت و تو با تعجب داری بهش نگاه می کنی:
آی قصه قصه قصه بچه ها همه نشسته : موقعی که داره براتون قصه می خونه از روی کتاب
بعد از کلاس هم با هم رفتیم شهروند تا من برات ماهیچه بگیرم آخه خیلی ضعیف شدی و باید حسسسابی تقویتت کنم:
یه چیز جالب برات تعریف کنم از غذا خوردنت تا حالا هر جووری و با هر ترفندی که گوشت قاطی غذات بود و بهت میدادم سریع میفهمیدی و به زبونمیدادی بیرون و میگفتی موووو به دلیل ریش بودن گوشت اما جدیداً یه کشف باحال کردم که وقتی گوشت ماهیچه رو یا گوشتی که تو شیشه میپزم برای عصاره وقتی خالی نمک بزنم خیییییییییلی خوب میخوری من کوچیک کوچیک می کنم و میذارم تو قاشقت و تو هم میذاری تو دهنت خیییییییلی از این بابت خوشحالم که کشف کردم چجووری بهت گوشت بدم
چند وقت پیش هم شنیده بودم که پای مرغ خییییییییییلی خاصیت داره واسه همین کللللی با بدبختی سفارش دادم قصابی نداشت و بعد از چند روز که آوردن پرستارت که اصلاً بدش میومد بهش دست بزنه اما به خاطر تو من خودم دست به کار شدم و آستینامو زدم بالا اول نوک انگشتاشو با چاقو زدم که خیلی سخت بود چون واقعاً سفت بود و به راحتی با چاقو نمیشد قطعش کرد بعدشم شستمش حسابی واقعاً دست زدن بهشون چندش آور بود بعد که آبش رفت گذاشتم تو یخچال و فردا به پرستارت گفتم برات با آبش سوپ درست کنه اما بدشانسی همون شبش اسهال شدی و بردیمت دکتر و دکتر گفت جز برنج و گوشت و ماست و هویج نباید هیچی بخوری و این شد که همه زحمتای من هدر رفت و تو فقط تونستی یک وعده از اونو بخوری اما اصلاً ناراحت نباش دخترم حتماً دوباره میگیرم و برات درست می کنم