و اما این جلسه کارگاه چگونه گذشت
ماجراهای این جلسه کارگاه به روایت تصویر:
مامان من دارم میرم کلاس کاری نداری؟؟؟:
اینجا قیافه ات خیییییییییلی خنده دار افتاده حیفم اومد نذارم:
و اما برنامه این جلسه مهارت فوت کردن بود اول از همه خاله سحر یکم آرد داد بهتون که کلی آرد بازی کردید تو هی میزدی توش میزدی به لپت نمی دونم با کدوم لوازم آرایش اشتباه گرفته بودی :
بعد هم خاله سحر نشون داد می تونید فوتش کنید و تو هم کلی فوت کردی و ذوق کردی:
بعد هم نوبت فوت کردن شمع بود:
تا شمعو فوت می کردی می گفتی تبلدت مبالکه :
اینجا هم نوبت به نوبت شمع ها رو فوت می کردید و همه دست میزدیم و تولد تولد می خوندیم که تو هم عااااشقش بودی :
بعد از اون نوبت فوت کردن تو آب و قل قل کردن بود که تو هر کار کردم انجام نمیدادی و همش آبو با نی میخوردی :
اینم کاردستی اینهفته یک عدد فرفره:
بعد هم که طبق معمول زمان تغذیه خوردن با هم و تعارف کردن و تقسیم دارایی ها بود :
این آقا باراده که کنارت نشسته اون روز بدجووری تو نخت بود
بازیهایی که تو کارگاه می کنیم رو خیلی دوست داری و همشو انجام میدی کدو کدو اینور کدو اونور کدو پایین کدو بالای کدو پشت کدو دور کدو حالا جاها عوض بعدشم میدوییم به سمت هم.
اما بیشتر از کدو کدو الکم و دولکم رو دوست داری:
الکم و دولکم
چرخ و فلک
دست دست دست
پا پا پا
پنچه پاشنه پنجه پاشنه
تو خونه همش بهم میگی دولکم دولکم یعنی اینو بازی کنیم بعدشم تند تند پاهاتو می کوبی میگی پا پا پا
موقع پنجه پاشنه هم قشنگ رو پنجه وایمیستی و میگی پنجه خییییییییییلی این بازی رو دوست داری و منم زیاد باهات تو خونه بازی می کنم
بعد از کلاسم که دوتایی با هم رفتیم شهروند پاساژ الماس خرید:
از این ماشینا خیییییییییلی خوشت اومده و کلی حال کرده بودی و همش فرمونشو تکون میدادی :