آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 26 روز سن داره

آوای دلنشین

و اما این جلسه کارگاه چگونه گذشت

1392/2/31 8:58
نویسنده : مدیر
2,376 بازدید
اشتراک گذاری

ماجراهای این جلسه کارگاه به روایت تصویر:

مامان من دارم میرم کلاس کاری نداری؟؟؟:

اینجا قیافه ات خیییییییییلی خنده دار افتاده حیفم اومد نذارم:

و اما برنامه این جلسه مهارت فوت کردن بود اول از همه خاله سحر یکم آرد داد بهتون که کلی آرد بازی کردید تو هی میزدی توش میزدی به لپت نمی دونم با کدوم لوازم آرایش اشتباه گرفته بودی خنده :

بعد هم خاله سحر نشون داد می تونید فوتش کنید و تو هم کلی فوت کردی و ذوق کردی:

بعد هم نوبت فوت کردن شمع بود:

تا شمعو فوت می کردی می گفتی تبلدت مبالکه :

اینجا هم نوبت به نوبت شمع ها رو فوت می کردید و همه دست میزدیم و تولد تولد می خوندیم که تو هم عااااشقش بودی :

بعد از اون نوبت فوت کردن تو آب و قل قل کردن بود که تو هر کار کردم انجام نمیدادی و همش آبو با نی میخوردی قهقهه:

اینم کاردستی اینهفته یک عدد فرفره:

بعد هم که طبق معمول زمان تغذیه خوردن با هم و تعارف کردن و تقسیم دارایی ها بود نیشخند :

این آقا باراده که کنارت نشسته اون روز بدجووری تو نخت بود زبان

بازیهایی که تو کارگاه می کنیم رو خیلی دوست داری و همشو انجام میدی کدو کدو اینور کدو اونور کدو پایین کدو بالای کدو پشت کدو دور کدو حالا جاها عوض بعدشم میدوییم به سمت هم.

اما بیشتر از کدو کدو الکم و دولکم رو دوست داری:

الکم و دولکم

چرخ و فلک

دست دست دست

پا پا پا

پنچه پاشنه پنجه پاشنه

تو خونه همش بهم میگی دولکم دولکم یعنی اینو بازی کنیم بعدشم تند تند پاهاتو می کوبی میگی پا پا پا

موقع پنجه پاشنه هم قشنگ رو پنجه وایمیستی و میگی پنجه خییییییییییلی این بازی رو دوست داری و منم زیاد باهات تو خونه بازی می کنم بغل


بعد از کلاسم که دوتایی با هم رفتیم شهروند پاساژ الماس خرید:

از این ماشینا خیییییییییلی خوشت اومده و کلی حال کرده بودی و همش فرمونشو تکون میدادی زبان :

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (14)

الناز مامان بنیا
31 اردیبهشت 92 15:33
وای من فدات شم با اون کیقتتتتتتت


قربونت الناز جوون
مامان فتانه
31 اردیبهشت 92 15:41
افرین به این دخملی


ممنون
لیلا مامان پرنیا
31 اردیبهشت 92 20:51
سلام به آوای گلم ومامان خوبش
من خیلی وقته که با خاطرات شما سهیم هستم ولحظه به لحظه با خنده های ناز دخترت می خندم واین عکس دومیش بدجوری دلم رو برد ورسم ادب دونستم تا همون جور که پشت مانیتور لذت میبرم براش بنویسم که خیلی نازو دوست داشتنی هستی وامیدوارم همیشه لبت بخنده


عزیزم خیلی ممنون که ابراز لطف کردی بهمون بووووس
شب بو
31 اردیبهشت 92 23:17
ای جانممم این گل دختر قشنگ
چه باحال پنکیک ( آرد ) میزنه به صورتش
مامانش بازم دستت درد نکنه و بازم بهت تبریک میگم از اینهمه ذوق و علاقه و پشتکار


قربونت لطف داری عزیزم
سحر مامان ارشاک
1 خرداد 92 9:02
عزیزم فک کردی پنکیک می زنه به صورتش هههههههه ناقلا از کی یاد گرفته !!! از مامان جون قرتیش
چه کار باحالی


هههههه من بیچاره
مامان ایسا
1 خرداد 92 9:26
افرین به اوا جون که تو ماشین بازی نشسته تا مامانی خرید کنه.


مرسی
مامان ترنم
1 خرداد 92 9:53
سلام صفورا جون.آوا جونو ببوس.اميدوارم هميشه سالم و خوشحال زير سايه پدر مادر باشه.


ممنون عزیییییییزم
مامان آروین(مریم)
1 خرداد 92 11:18
ای جانم کارات خیلی بامزه ان مخصوصا آرد به صورتت زدی ........... عکس دومیت خیلی باحال و باکلاسه .........
صفورا جون شما هزینه میکنین و وقت میزارین و ما هم مفت و مجانی از شما و آواجون یاد میگیریم و با آروین کار میکنیم ........... مرسی عزیزم ....


فدات شم عزیزم آفرین به تو مامان زحمت کش بووووس
یاسی مامان سید حسن
1 خرداد 92 15:23
الهییییییییییییییییییییی خاله قربونت بره
یه اسپند براش دود کن صفورا جووووون
در ضمن ممنون صفورا جووووون بابت رمز ها
هزار تا بوس برا اواجون و مامان گلش




مرسی عزیزم
مامان فاطمه و ترنم کوچولو
1 خرداد 92 16:39
سلام عزیزم ممنون بهمون سر زدید
صفورا جان من لینکتون میکنم.اوا جون خوشگل و ببوس


مرسی گلم
سمیرامامان پرنیان
1 خرداد 92 16:39
عزیزم که دیگه خودت احساس استقلال هم میکنی بوسسسسسسسسسسسسس


:-*
پری
1 خرداد 92 17:50
عزیزم خدا دخترتو واست حفظ کنه.برا منم دعا کن بتونم مامان بشم.6 ماه پیش بچم تو شکمم مرد 6 ماهش بود از بی لیاقتی دکترم.دعا کن که وبلاگ پر از غصه منم تبدیل بشه به خاطره خوشی برای بچه بعدیم.همیشه خوش باشین.


عزیزم امیدوارم که شما هم به زودی زود لذت مادر شدن رو بچشید ان شا ا...
مریم مامان پندار
1 خرداد 92 20:26
قربونت برم من عزیزم که فوت کردن بلدی
پندار به روزه سربزن خاله جون


چشم میایم خدمتتون
مامان ترنم
4 خرداد 92 10:35
آوا جونم، لينك شدي


ممنونم عزیزم