آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 9 روز سن داره

آوای دلنشین

نی نی پارتی این بار خونه خاله مریم

1392/3/24 11:11
نویسنده : مدیر
3,212 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلک مامان

اومدم خاطرات این چند روزو بنویسم مامان جوون اینا بعد از دوماه 5 شنبه صبح زود از مسافرت برمی گشتن دقیقا همون روز هم خاله مریم مامان هانا گلی یه نی نی پارتی گرفته بود اولش من گفتم ما نمی تونیم بیایم چون خیییییییلی دلمون برای مامان جوون و بابا جوون تنگ شده بود اما دوستای گلمون خیلی اصرار کردن و ما هم واقعا دوست داشتیم ببینیمشون واسه همون روز 5 شنبه من 2 ساعت مرخصی گرفتم اومدم خونه تو رو برداشتم و با هم رفتیم خونه مامان جوون اینا و یه 3 ساعتی پیششون بودیم و کللللللللللی هم سوغاتی گرفتیم که عکساشو برات میذارم نیشخند بعدشم آماده شدیم گفتیم ما چند ساعت میریم مهمونی و بر می گردیم و راهی شدیم:

لباسایی که تنته همش سوغاتیه چشمک :

همش اصرار داشتی خودت عینکتو بزنی به چشمت:

اونجا همش سر این اسباب بازی دعوا بود همه دوست داشتن سوار بشن.

اینجا بنیتا داره هولت میده و تو هی دستشو پس میزنی خنده :

تو و بنیتا و آرتامهر و آریامهر تو خونه بازی:

از راست مه سما، هانا، تو، رادین و آرمان:

اینجا آهنگ گذاشتیم و شماها دارید میرقصید:

 

زبونو داری موقع رقصیدن خنده :

سبد اسباب بازی های هانا جوونو آوردین و ریختین سرش:

در حال خوردن ژله خوشششششششششمزه ای که خاله مریم زحمتشو کشیده بود:

تو و هانا در حال بازی با حلقه ها:

دختر خانوما اومدن تو اتاق هانا مشغول بازی:

تو و مشکات:

اینجام همتونو نشوندیم و خاله مریم داره اتل متل باهاتون بازی می کنه:

و اما مهمونی تموم شد بریم خونمون دیگه:

اینجا دیگه اینقدر خسته و هلاک بودی تو ماشین خوابت بر اونم چه خوابی:

 

چند روز پیشم با آرمیتا جوون و بنیتا جوون و به قول تو آبیتّا و بیتّا یه قرار سه نفره گذاشتیم پارک قیطریه که وقت نکرده بودم عکساشو بذارم:

 خاله گلاره برای بنیتا کمپوت آورده بود که تو به جای اون همشو خوردی ابرو :

با آرمیتا جوون بی صبرانه منتظرید بلال هاتون آماده بشه:

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (26)

دوستدار آوا
24 خرداد 92 23:53
به به بسلامتی مامان و بابا برگشتن عکس از سوغاتیا فراموش نشه صفولا خانووم ک بسیار مشتاق دیدنشون هستم.
ی کنجکاوی ؟ ماشینتون چیه؟


ههههه حالا چرا کنجکاو شدی؟!!!! مگانه عزیزم
دوستدار آوا
24 خرداد 92 23:56
راستی صفورا آوا جان کمربند صندلی ماشین رو همیشه میبنده؟


آره تقریبا بیشتر اوقات میبندم فقط گاهی راه خیلی نزدیک می خوام برم و دیرم شده باشه نمیبندم ههههه
مهرنوش مامان مهزیار
25 خرداد 92 9:48
همیشه به شادی و گشتن خانمی. منم بودمبرای بلال همینجوری منتظر میموندم.


مرسی گلم
جوجوبانو
25 خرداد 92 13:25
ااااااای جانم.چقدر نی نی خوشگل!!!
هزار ماشالله به این گل دخترتون که اینقدر نازه.
چقدر بچه ها خسته می شن زود خوابشون می بره.
صفورا جون لباسشم خیلی نازه. خدا بابا مامانتو برات حفظ کنه، شما رو هم واسه آوای عزیز


ممنون عزیزم لطف داری
صبا مامان نیوشا
25 خرداد 92 14:24
خوشششششششش به حالت اوای خاله ... قربون قیافت بشم با اون عینک با مزه ات.... همیشه به مهمونی و رقص و شادی و.........


قربونت عزیزم جای تو و نیوشا جوونم خیلی خالی بود
رنگارنگ
25 خرداد 92 14:51
الهی همیشه به شادی


مرسی گلم
مامی مائده
25 خرداد 92 15:20
عشق منید همتوووووووووووون


جاتون خیلی خالی بود کاش میومدی
عمه ی آتنا
25 خرداد 92 17:08
امیدوارم همیشه شاد باشین کنار هم


ممنون عزیزم
ازاده مامان هانا
25 خرداد 92 23:07
ای ول صفورا عکسات انقد کامل بود فک کردم اونجا بودم ... خوش به حالتوننننننننننننننننننننننننن... می خواممممممممممم. بگلش کن عشقمو


دلمون واسه هانا تنگ شده نمیاریش ببینیمش کهههههههه
مامان آوا
26 خرداد 92 9:00
سلام عزیزم. به به چه عینک خوشگلی.مبارکش باشه ایشالا. برای آوای ملوس


ممنون عزیزم
مامان ایسان
26 خرداد 92 10:27
قربونت برم که انقدر خوردنی شدی دست مامان جونیت درد نکنه با این سوغاتی هایه قشنگش چقـــــــــــــــــــدم که بهت میاد عزیزم
مبارکت باشه گلم خیلی جیگـــــــــــــر شده
قربونه اون پابندت برم من
این سه تا شیطون رو هم که دیگه نگو بخولموشون ایسان تا حالا بلال نخورده
حتما به زودیه زود امتحان میکنه میدونم که خوشش میاد
چقدر خانومانه منتظر بلال نشستم قربونه اون صبوریتون برم من


حتما خوشش میاد براشون خوبم هست براش بگیر تا فصلش هست
محبوبه مامان الینا
26 خرداد 92 10:56
ای جون قرتی خانوم
چشمتون روشن صفورا جون و رسیدنشون بخیر


مرسی گلم
آناهیتا مامانیه آرمیتا
26 خرداد 92 12:29
عزییییزدلم قربونت بااون تیپ خوشگلت بابا لباس امریکاییییی خییییلی بهت میادمخصوصااون عینک باکلاست عسل خانوووومی دستشون دردنکنه بااین سوغاتیای خوشگل ،، چشمت روشن صفوراجونم . هستم دوستم خیلی کم میام هم وقت نمیشه هم بی حوصله ام یه کم
دوستون دااالم


ای بابا چرا کم حوصله ای بیا یه برنامه استخر بذاریم حالت جا بیاد
p30wall.ir
26 خرداد 92 13:31
وای چه بچه قشنگی

اگه مثل من عاشق والپیپری به وب سایت من سر بزن خوشحال میشم

www.p30wall.ir


ممنون
آناهیتا مامانیه آرمیتا
26 خرداد 92 14:11
موافقم دوست جااان


پایه ام کی بریم حالا؟؟؟
دوستدار آوا
26 خرداد 92 15:03
مبارکتون باشه . نمیدونم کنجکاویه دیگهولی عادلانه نبود پست سوغاتیا رمزدار شد من خیلی منتظر بودم حداقل سوغاتیهای آوا جون رو رمزدار نمیکردین


واسه رمزدار کردنش دلایل خودمو دارم عزیزم
مینا مامی لیانا
27 خرداد 92 1:23
سلامممممممممم
ای جونم چقدر نی نی خوشمزه
خدا حفظشون کنه


مرسی گلم
الناز مامان بنیا
27 خرداد 92 13:50
اینم از شانس ما


جات خییییییییییییلی خالی بود
سمیرا مامان پرنیان
27 خرداد 92 14:00
عزیز دلم چه زود سوغاتی خوشملتو پوشیدی صفورا جونم لطفا به منم رمز میدی
مامان فتانه
27 خرداد 92 18:54
همیشه به گشت و شادی....پس بالاخره مامان و بابا از سفر اومدن....سوغاتیت مبارکه.....چه عکسای نازیییییی.....واااااااااییییییییی چقدر بچه تو مهمونیییییییییییی


ممنون عزیزم
آني
28 خرداد 92 10:39
واي فداي اين ممل آمريكايي منم رمز ميخوام دلم ضعف رفت
مامان ترنم کوچولو
29 خرداد 92 1:02
وااااااااای خدا چه دختر نازی.چه لباسای خوشملی.دست مامان جون و باباجون درد نکنه.چشتون روشن.
همیشه خوش باشین و سلامت


ممنون عزیزم
نرگس مامان باران قلنبه
29 خرداد 92 19:49
ای جونم نوش جونت بلال خوردنت عسلم


میسی خاله
ریحانه مامان رز گل
2 تیر 92 22:10
ای جان چقدر قشنگ خوابش برد تو ماشین به به بلال نوش جونت لباساتم مثل همیشه بی نظیره . مامانی ما با یه سری عکس جدید منتظر شما هستیم


چشم حتما
عاطفه
9 تیر 92 12:36
دست مامان و بابات درد نکنه کادو هاشون قشنگه .سلیقه خوبی دازن...حسابی خوش میگذره ها صفورا جون...
منم چند روز مسافرت بودم تهران و شمال و همدان رفته بودیم..موقع پیروزی تیم ملی هم تو تهران بودیم خیلی باحال بود.الی حسابی رقصید
با ۶ تا پست آپیم دوست داشتی بیا ...
آوا جونم و خودت بوس بوس


دیدم عکساتونو خلی قشنگ بودن همیشه به سفر عزیزم
مامان مهرناز
11 تیر 92 0:11
صفورا جون چشمت روشن
3هفته ای مسافرت بودم نتونستم به وبلاگت سربزنم
ماشالله چه همه پست جدید
دلم خیلی واسه اوا خوشکله تنگ شده بود

به به چه لباسای خوشکلی خاله جون خیلی خیلی بهت میاد


ممنونم عزیزم