اندر احوالات 21 الی 22 ماهگی
سلام دخترک شیطوووووووون مامان
چی بگم از شیطونیات که این روزا هم متعجبمون می کنه هم به خنده امون میندازه و گاهی هم البته عصبانی
این روزا خییییییییلی سرم شلوغه حالا دلیلشو به زودی بهت میگم فقط امیدوارم بتونم هندلش کنم و به همه کارام برسم سعی می کنم از به روز کردن وبلاگت عقب نمونم
و اما عکسای این روزا
عکس چند روزه پیش که رفته بودیم خونه خاله مریم و پیش هانا جوون:
سر پاپ کورن دعوا می کردید و هی همدیگرو میزدید کنار :
آخر سر مجبور شدیم بشقاباتونو جدا کنیم :
حالا میریم سراغ خرابکاریات:
فکر می کنی اینا چیه رو زمین؟!!! درسته شادونه اس که نایلونش رو اوپن بوده و جنابعالی چپ کردی رو زمین و بعدشم همش زدی حالا هم با دست میریزی تو قاشق و می خوری!!! :
یه خورده وقت بعدش داشتم تو اتاق خواب با تلفن صحبت می کردم یهو دیدم رفتی پشت پرده و .... نمیدونم اون رنگ انگشتیتو از کجا پیدا کرده بودی :
منم دیدم حالا که گنده رو زدی و منه بدبخت باید تمیزش کنم گفتم لااقل بذارم حسابی کیف کنی واسه همین پرده رو زدم کنار و تو هم خوشحال به ادامه خلق اثر هنریت ادامه دادی:
اینام عکسای روز یکشنبه شب که رفتیم باغ آقا جوون دیدن دایی مهدی اینا کلللللی با علی و حمودی بازی کردی:
سوار ماشین حمودی شدی و چون خودت نمی تونستی گازو فشار بدی حمودی کمکت می کرد :
همیشه وقتی میام دنبالت مهد باید بری رو این صندلی بشینی:
اصرار داری کوله اتو خودت بگیری هی میگی تیف تیف (کیف) :
میبینی سنگینه ولش می کنی و میری :