روز کودک، 23 ماهگی و تولد مامانی و ...
سلام عسل مامان خییییییییلی شرمنده ام که این پست رو ایییییینقدر با تأخیر میذارم آخه نمیدونی که بعد از مریضی تو خود من حدود 10 روزه که مریضم چند روزشو سرکار هم نتونستم برم دیگه کار بیرون از خونه و کار خونه و بچه داری و مریض داری و مریضی و .... نذاشت که بیام و زودتر وبلاگتو آپ کنم حتماً تو دختر مهربونم منو درک می کنی و می بخشی
خوب 16 مهر امسال مصادف بود با روز کودک و 23 امین ماهگرد تولد عشششششششق مامان و البته روز تولد خودم عزیز دلم روز کودک و 23 ماهگیتو بهت تبریگ میگم دیگه وارد آخرین ماه از دومین سال زندگیت شدی و دیگه واسه خودت خانمی شدی و اییییینقدر شیرین زبونی می کنی و حرفای قلمبه سلمبه میزنی که دیگه وقت نمیشه همشو اینجا برات بنویسم اما سعی می کنم بعضی وقتا که البته اجازه میدی و موبایلو از دستم نمی کشی حرف زدناتو ضبط کنم تا وقتی بزرگ شدی گوش بدی و لذت ببری
این پالتو رو به مناسبت روز کودک برات خریدیم:
اینا رم خاله سمیرا زحمت کشیده و به مناسبت روز کودک برات خریده دستش درد نکنه :
بقیه عکسا مربوط به مهده
اول صبح آماده برای رفتن به مهد تو آسانسور:
یه روز که رسوندمت و بچه ها تو حیاط بودن:
اینام مال یه روز دیگه اس تو حیاط مهد:
اینجام دم رفتنه که با دوست صمیمیت مهرآفرین دم رفتن بازیتون گرفته :
دو تا عکس دیگه هم شکار لحظه ها
از اتاق اومدم بیرون و دیدم اینجووری نشستی و داری Ppepa pig کارتون مورد علاقه اتو میبینی خیییییییییلی این کارتون رو دوست داری و هر کارم می کنم که اینقدر نگاه نکنی نمیشه حتی نمیذاری بابایی یه فوتبال نگاه کنه خدا رو شکر که حداقل مطمئنم تو مهد بازیاتو می کنی بعضی کلماتشم یاد گرفتی تا یه چیز خوشمزه میخوری میگی دنیشس (delicious) به من میگی مامی پیت (mommy pig) میگم بله میگی نه تو مامان صفولایی خیلی کلماتم بعدش تکرار می کنی رِدی (ready) لِتس دو (let's go) البته فقط سیزن 1 رو داریم و کلی هر کدومو دیدی اما بازم خیییییلی برات جذابه و کلی لبخند به لبت میاره :
اینم دسته گل بابا شهابه که اینجووری تو رو کرده تو جوراب شلواری :
این مدت ماجراهای زیادی داشتیم تولد گروهی و کللللی عکس که به زودی تو پست بعدی میذارم