آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

آوای دلنشین

روز کودک، 23 ماهگی و تولد مامانی و ...

1392/7/25 10:45
نویسنده : مدیر
1,784 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسل مامان ماچقلببغلخییییییییلی شرمنده ام که این پست رو ایییییینقدر با تأخیر میذارم آخه نمیدونی که بعد از مریضی تو خود من حدود 10 روزه که مریضم چند روزشو سرکار هم نتونستم برم دیگه کار بیرون از خونه و کار خونه و بچه داری و مریض داری و مریضی و .... نذاشت که بیام و زودتر وبلاگتو آپ کنم حتماً تو دختر مهربونم منو درک می کنی و می بخشی ماچماچماچ

خوب 16 مهر امسال مصادف بود با روز کودک و 23 امین ماهگرد تولد عشششششششق مامان و البته روز تولد خودم زبان عزیز دلم روز کودک و 23 ماهگیتو بهت تبریگ میگم هوراهوراهورا دیگه وارد آخرین ماه از دومین سال زندگیت شدی و دیگه واسه خودت خانمی شدی و اییییینقدر شیرین زبونی می کنی و حرفای قلمبه سلمبه میزنی که دیگه وقت نمیشه همشو اینجا برات بنویسم اما سعی می کنم بعضی وقتا که البته اجازه میدی و موبایلو از دستم نمی کشی حرف زدناتو ضبط کنم تا وقتی بزرگ شدی گوش بدی و لذت ببری بغلقلب

این پالتو رو به مناسبت روز کودک برات خریدیم:

اینا رم خاله سمیرا زحمت کشیده و به مناسبت روز کودک برات خریده دستش درد نکنه قلب:

 بقیه عکسا مربوط به مهده

اول صبح آماده برای رفتن به مهد تو آسانسور:

یه روز که رسوندمت و بچه ها تو حیاط بودن:

اینام مال یه روز دیگه اس تو حیاط مهد:

اینجام دم رفتنه که با دوست صمیمیت مهرآفرین دم رفتن بازیتون گرفته زبان:

 

دو تا عکس دیگه هم شکار لحظه ها

از اتاق اومدم بیرون و دیدم اینجووری نشستی و داری Ppepa pig کارتون مورد علاقه اتو میبینی خیییییییییلی این کارتون رو دوست داری و هر کارم می کنم که اینقدر نگاه نکنی نمیشه حتی نمیذاری بابایی یه فوتبال نگاه کنه خنده خدا رو شکر که حداقل مطمئنم تو مهد بازیاتو می کنی آخ بعضی کلماتشم یاد گرفتی تا یه چیز خوشمزه میخوری میگی دنیشس (delicious) به من میگی مامی پیت (mommy pig) میگم بله میگی نه تو مامان صفولایی قهقهه خیلی کلماتم بعدش تکرار می کنی رِدی (ready) لِتس دو (let's go) قهقهه البته فقط سیزن 1 رو داریم و کلی هر کدومو دیدی اما بازم خیییییلی برات جذابه و کلی لبخند به لبت میاره نیشخند :

اینم دسته گل بابا شهابه که اینجووری تو رو کرده تو جوراب شلواری قهقهه :

این مدت ماجراهای زیادی داشتیم تولد گروهی و کللللی عکس که به زودی تو پست بعدی میذارم ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (19)

نرگس مامان باران
25 مهر 92 11:02
سلام عزیزم خوبین ایشالا که دیگه مریض نشه اوا جونم واااااااای خدای من کلی خندیدم بابت عکس تو جوراب شلواری لباسهای جدیدت هم مبارک ایشالا با سلامتی و به خوش پپوشی دست خاله جون هم درد نکنه
افسانه مامان پارمین
25 مهر 92 11:13
صفورا جون ، خدا بد نده . انشالله که بهتر شدی . ماهگرد آوا جونم مبارک . از دیدن عکس ها و مطلب های وبلاک آوا جونم خیلی لذت میبرم . منتظر پست های بعدی هستم .
مامی مائده
25 مهر 92 12:40
این دو تا عکس اخرش خیلیییییییی باحال بود
مرضیه
25 مهر 92 13:42
سلاااااااااااااااام صفورا جون ایشالا که زودتر خوبشی وهمیشه شاد وسرحال باشین تولدت مبارکباشه منم 17 مهر تولدم بود وبیست هفتگی دختر قشنگم تو دل مامانیش منم دیگه باید کم کم شروع کنم یه ساختن یه وبلاگ و گذاشتن خاطره هام تا اومدن نی نی ایشالا که شما وآوا جون هم خواننده خاطرات ما باشین دوستتون دارم
جیران بخشنده
25 مهر 92 15:33
روز تو و مامان صفولا مباااارک چه کادو های قشنگی گرفتی پرنسس
جوجوبانو
25 مهر 92 17:51
تولدتون مبارک باشه. بلا به دور باور کن هر روز می اومدم سر می زدم می دیدم هیچ خبری از این مامان فعال و پویا نیست که نیست. خوشحالم بهتر شدید. تولد گل دخترت هم پیشاپیش مبارک باشه
سمیرا مامان پرنیان
25 مهر 92 22:53
عکسای شکار لحظه ها عالییییییی بودخوشحالم که الانه حالتون بهتر شده
مامان ایسان
26 مهر 92 8:26
بهتر شدی صفورا جان 23 ماهگیت مبارک عزیز دلم کادوهات هم مبارکت باشه خانمی به نظر کارتونش خیلی جالب میاد که دخملی این همه کلمه ازش یاد گرفته لازم شد برم بگیرم مامان صفولا خیلی شیرین بود فدات شم که بابایی این شکلی قنداق پیچت کرده بلا بلا چی کار کرده بودی بابایی رو که این بلا رو سرت اورده
مامان ایسان
26 مهر 92 9:55
یادم رفت تولدت مبارک صفورا جان


ممنون عزیزم
نیلوفر
26 مهر 92 14:11
سلام دوست مهربونم، خدا بد نده ایشالله هرچه زودتر حالت خوب و عالی و توووووپ بشه. آوا جون من، عشق خاله چه قدی کشیده واسه خودش خانومی شده ها، ماشالله چشام کف پاش ، اما یکم لاغر شده... چه عکسایی یکی از یکی دیگه بامزه تره ، اونجا عسل خانوم تو آسانسور عینک دستشه، اونی که داره باهات دالی میکنه هم خیییییلی باحاله ، نیگاه کن قرطی خانوم چه مدلی کارتون می بینه ، دست بابا شهابم درد نکنه چشم روشن ببین چه شکلی دختر مارو بسته بندی کرده ! ... و در آخر، آوای خوشگل من روزت مبارک (با تاخیر ) واست آرزو میکنم که هر روزت کودکانه و پر از رنگای شاد باشه و همیشه قهقهه های خوشحالیتو بشنویم و صفورای خوبم، تو این یه سال خیلی چیزا ازت یاد گرفتم خانومِ خانوما و انرژی خوبی بهم میدی ، تولدت مبارک ، امیدوارم همیشه سلامت باشی و شاهد پیشرفتت تو هررررر زمینه ای باشیم و به تماااام آرزوهای ریز و درشتت برسی
فهيمه مامي بنيتا دختر بي همتا
27 مهر 92 4:30
سلام خدا بد نده انشأ لله كه بلا دوره ، كاپشن خيلي خشگلت مبارك باشه خانمي به شادي بپوشي ايشالله ( مامان آوا جونم كي به من رمز ميدي آخه دوست دارم عكساتونو ببينم )
محبوبه مامان الینا
27 مهر 92 12:07
بچه رو کردین تو جوراب شلواری خیلی بامزه شده
مامان نخودی
27 مهر 92 17:44
سلام تولدت مبارک مامان صفولاااااااااااااااااااا خیلی خوبه که آوا به مهد انس گرفته این پزیشن جوراب شلواری عالیه کلی خندیدیم
مامان بنيتا
27 مهر 92 17:50
تولدت مبارك دوست عزيزم چه جالب منم مهر ماهي هستم هديه هاي ناز آوا جونم مبارك باشه از دست باباها چه عكس جالبي شده با جوراب شلواري
دوستدار آوا
27 مهر 92 22:01
خدا بد نده صفولا جان منتظر عکسها هستم عجییییب
مامان بابای الیسا
29 مهر 92 1:33
آوا جونم عزیز دلم 23 ماهگیت مبارک خوشگل خاله به تولدت هم نزدیک میشیم قربونت برم صفورا جونم دوست عزیزم تولدت مبارک امیدوارم 120 سالگیتو در کنار هم جشن بگیرین دوستم
سمیه (آبجی حنانه و سبحان)
29 مهر 92 9:58
سلام مامان صفولاااااای آوا جونم خوبی؟؟؟
صفورا جون انتقاد دارم اززززززززززززززززت آی انتقاد دارم انتقاد... بابابا من عاشق مدل عکس گرفتنای تو بودم وقتی آوا کوشولو بود. راستشو بخوای حدودا از دوسال پیش که من خواننده ی وبلاگ آوا بودم (البته به صورت خاموش) اولین چیزی که منو میخکوب میکرد پای وبلاگ آوا عکسایی بود که از آوا میگرفتی. من عکسایی که شیک و ساده و تر و تمیز باشه رو خیلی دوس دارم. تو هم به شدت رعایت میکردی یعنی عکسای خیلی تر و تمیزی میگرفتی انصافاااااااااااااا.... آخه چرا الان از این کارا نمیکنی؟؟؟ میدونم هم آوا ورجه وورجش بیشتر شده هم شیطون تر شده و تو هم کارات زیاد و سنگین! اما خیلی دوس دارم که باز مثه سابق عکسای تر و تمیزی بگیری تار نباشن...... صفورا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من منتظرماااااااااا؟؟؟؟؟؟ دوباره انقلاب کن تو عکسات مامان پرانرژی... من انرژی داشتنو از تو الهام میگیرما.......

راستی صفولایی امیدوارم از انتقادم ناراحت نشیا خواهرانه بهت گفتم خودتم میدونییییییییییییی چقدر من تو و آوایی رو دوس دارم. فقط خواستم یه تلنگری بهت بدم این همه زحمت میکشی وبلاگ ثبت میکنی یه کوچولو بیشتر تو عکسا مثه سابق دقت کنی کلیییییییییییییییییییییییییییییی ممنونت میشم. واسه آوا هم برا بزرگیش خوبه. بعدا شکایت نمیکنه چرا اولا خوب عکس میگرفتید بعدا نه
صفورا جون من عاشقتوووووووووونم آوا رو عوض من حسابی بوسش کن


عزیییییییییییزم مرسی از انتقادت مرسی که به فکر من و آوا و بهتر شدن وبلاگم هستی حتمااااااااااا سعی می کنم بیشتر دقت کنم اما آخه خواهر من یکمم منو درک کن همیشه نمی تونم دوربین همراهم باشه که خیلیاش شکار لحظه هاس اگه بخوام عکسای با کیفیت و غیرتار بذارم مجبورم عکسای شکار لحظه ها رو نذارم تازشم خودت گفتی کوچیک بود فرق می کرد الان یه جا بند نمیشه حتی آتلیه هم بردم مثل قبل عکساش خوب نمیشه
به هر حال مرسی از تذکرت حتما بیشتر تلاش می کنم بوووووووووووس
سمیه (آبجی حنانه و سبحان)
30 مهر 92 10:13
صفولا جون صفولا جون... حالا که من هستم و وقت پیدا کردم تو نیستی و دچار کمبود وقت شدی... بیا و باش که وبلاگ آوایی بدون تو رنگ و رویی نداره واسممممم صفولاااااااااا (چی گفتم خودمم) مامان پرانرژِی واسه شما و دخترت بهترین آرزوها رو دارمممممم بوس بوس بوس فعلا تا یه درود دیگه بدرود
آناهیتا مامانیه آرمیتا
1 آبان 92 3:41
عکس آخرخیییلی باحاله عزیزم چقدرنازتوی مهدبادوستش بازی میکنه