عکس سونوی پایان 31 هفتگی
سلام عزیز دل مامان خوبی؟؟؟؟
ببخشید که این چند روز نتونستم بیام و برات بنویسم آخه اصلا فرصت نشد
سه شنبه 29 شهریور بالاخره وقت سونوگرافیمون بود من با کلی استرس رفتم اونجا بابایی هم اون روزو مرخصی گرفته بود تا بیاد و تو رو ببینه دوتایی کلللللی دلمون تنگ شده بود که قیافه ماهتو ببینیم اما از یه طرفم همش استرس داشتیم نکنه سونوی سه بعدی برات ضرر داشته باشه
خلاصه با هزار سلام و صلوات رفتیم اونجا و من به خانم منشی گفتم دکترم برام سه بعدی داده و من هفته 32 هستم و یه بار هم سه بعدی دادم می ترسم برای بچم ضرر داشته باشه اگه میشه نسخه ام رو به آقای دکتر فرزانه نشون بدید اگر چیزهایی که خانوم دکتر خواسته چک بشه تو سونوی دو بعدی هم معلوم میشه من دوبعدی بدم که خدا رو شکر نسخه رو به آقای دکتر نشون داد و گفت مشکلی نیست می تونی دو بعدی مام کلللللللللللی خوشحال شدیم و خیالمون راحت شد
خلاصه رفتیم تو و بابا شهابم اومد تا ازت با دوربینمون فیلم بگیره آقای دکتر همه چیزو چک کرد و خدا رو شکر گفت هیچ مشکلی نیست من ازش پرسیدم پاهاش هنوز پایینه گفت نه برگشته و من کللللللی خوشحال شدمتو سونو زده آخر هفته 31 هستی و وزنت هم 1694 گرمه که فکر کنم خوب باشه
آخرشم چند ثانیه زد رو سه بعدی که فقط ما قیافه ماهت رو ببینیم دخملم
از اون روز تا حالا روزی هزار بار من و بابایی عکست رو نگاه می کنیم از وقتی اونجا دیدمت انگار عشقم نسبت بهت هزاران برابر شده و همش قیافه ات رو تو ذهنم تصور می کنم و قربون صدقه ات میرم
اینم عکسایی که من از روی فیلم دوربین که بابایی ازت گرفته بود گرفتم تا بذارم تو وبلاگت:
پریشب مامان اینا از دبی اومدن و کللللللی وسایل خوشگل برات آوردن که به محض چیدن اتاقت عکساشو میذارم. امیدوارم که خوشت بیاد عزیزم
وااااااااای این چند روزه فکر کنم خیلی بزرگ شدی و جات تنگ شده همش خودتو تو دل مامان میکشی و کش و قوس در می کنی یکهو می بینم که دو طرف شکمم با هم میپره بیرون خیییییییییییلی اینکارتو دوست دارم و وجودت رو بیشتر احساس می کنم من عاشق شیطنت کردنت تو شکم مامان هستم دلبندم