اولین قالب وبلاگ تو
سلام دختر کوچولوی دوست داشتنی من
می خوام عکس اولین قالبی رو که برای وبلاگت انتخاب کردم برات بذارم که اگه بعداً عوضش کردم این اولین قالب برات یادگاری بمونه
همونطوری که تو عکس هم میبینی ما الان تو آخرین روز ماه هشتم هستیم و داریم به پایان راه نزدیک میشیم
چند روزه که بابایی می خواد لوستر و دیوار کوب اتاقت رو وصل کنه اما وقتی میرسه خونه اینقدر خسته اس که تا حالا نشده اما قول داده امروز دیگه وصلش کنه
مامان زهرا رفته برات یه گهواره خیییییییییلی خوشگل خریده واسه وقتی میان دیدنت و برای اینکه بذاریم کنار تخنتمون دیشب با بابایی داشتیم سرهمش می کردیم اما خیییییلی پیچیده بود و کامل نشد
این کارم باید تکمیلش کنیم.
پرده اتاقت هم امروز آماده میشه و من میرم می گیرمش اما خدا میدونه که باز بابایی کی وقت بکنه بزنه
اگر همه این کارا تموم بشه دیگه اتاقت به سلامتی آماده میشه و عکساشو میذارم تو وبلاگت
تازه بعدش باید بریم سراغ گیفتات که مامان زهرا زحمت کشیده و از دبی آورده اما احتیاج به آماده سازی داره باید توش پوشال بریزیم و سرهمش کنیم می بینی دخترم کلللللللی کار داریم هنوز اما همه اینکارا رو با لذت انجام میدیم چون همش به خاطر توه عزیزکم
دوست دارم کارامو زودی تموم کنم و همه چیز برای ورودت آماده بشه