عید غدیر و تولد دختر خوشگل ما...
سلااااام دختر کوچولوی مامان
پریروز وقت دکتر داشتیم ساعت 8:30 شب و کلللللللللی معطلمون کرد ساعت 1 شب از دکتر اومدیم بیرون اما عوضش بالاخره تاریخ دقیق زایمانم رو بهم داد 24 آبان و روز عید غدیر
تو توی روز مبارکی پا به این دنیا میذاری و امیدوارم واقعاً از پیروان واقعی صاحب این روز حضرت امیرالمومنین باشی دخترم امیدوارم دختر صبوری باشی و تا اون روز صبر کنی و برای بیرون اومدن عجله نکنی آخه یه مقداری دیر بهم وقت داده می خواسته حسابی تپلی بشی بعد به دنیا بیای
بهم گفت به خاطر گروه خونی من و بابایی احتمال اینکه زردی بگیری زیاده و من خیلی نگران شدم باید از امروز همش چیزای سرد بخورم و گرمی کمتر بخورم که ان شا ا... این اتفاق نیوفته دوست ندارم بعد از اینهمه انتظاری که برای ورودت کشیدم تازه مجبور بشم چند روز به خاطر زردی تو بیمارستان نگهت دارن
این دو روزه خیلی ووروجک شدی و همش تو شکم مامان بالا پایین می پری می ترسم آخرش این کیسه آب منو پاره کنی و زودتر به دنیا بیای
اما مطمئنم وقتی به دنیا اومدی دلم واسه این شیطونیات تو شکم مامان تنگ میشه دلبرکم
دیروز رفته بودم عکسای آتلیه رو بگیرم از صبحش همش وول ول خوردی اونجام که بودم و داشتم با خانومه صحبت می کردم یهو یک تکونی خوردی که زنه دید و گفت ااااا تکون خورد گفتم آره از صبح همش داره شیطونی می کنه