آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

آوای دلنشین

دو ماهگی

1390/10/16 21:43
نویسنده : مدیر
1,591 بازدید
اشتراک گذاری

دختر کوچولوی مامان دوماهگیت مباااااااااااارک هورا

امروز دقیقاً دو ماه از روزی که تو به دنیای ما پا گذاشتی و زندگیمونو عوض کردی میگذره قلب تو دیگه همه توجه ها رو به خودت معطوف کردی مامان جوون و بابا جوون من که تا حالا اصلاً نمیشد که همینجووری بلند شن و بیان خونه ما اگه یکی دو روز تو رو نبینن پا میشن میان اینجا تا ببیننت. مامان جوون و بابا جوون قم هم همینطور پریروز بابا جوون فقط به خاطر تو با اتوبوس از قم اومده بود خونه ما و اینجا هم همش با تو بازی می کرد و بغلت می کرد نیشخند

حالا که دو ماهت شده می خوام یکم از کارات برات تعریف کنم.

خدا رو شکر تو اصلاً بغلی نیستی و بیشتر دوست داری رو زمین دراز بکشی و باهات بازی کننو باهات حرف بزنن. وقتایی که حسابی خوابیدی و تازه از خواب بیدار شدی تا کسی میاد بالای گهوارت و باهات حرف میزنه سریع میخندی. موقع هایی که داری رو زمین با خودت بازی می کنی تا متوجه میشی که کسی اومده نزدیکت سریع شروع می کنی به نق زدن و غر زدن و گریه الکی که بیاییثد با من بازی کنید و حرف بزنید یک ناقلایی هستی واسه خودت که نگو چشمک آخ آخ من عااااااااشق این گریه الکیاتم یک صداهای بامزه ای از خودت درمیاری که نگو زبان

عاشق دست خوردنی نمی دونی که با چه ولعی دستاتو می خوری بعد از تو دهنت درمیاری و دستتو نگاه می کنی بعد که همینجووری نگاش می کنی به صورتت نزدیکش می کنی و یهو چشات چپ میشه خنده بعضی وقتام اینقدر دستتو می کنی تو حلقت که یهو عق میزنی زبان بعضی وقتا که داری با دستات بازی می کنی یهو دستتو می کنی تو چشمات یا دماغت و میزنی زیر گریه مژه

عاشق چراغی مدتها بدون اینکه چیزی بگی به یه لامپ خیره میشی خیال باطل

یه موقع هایی که بی حوصله هستی و حوصله نداری کسی باهات حرف بزنه تا کسی نزدیکت میشه سرتو می کنی اون ور و چشاتو میبندی زبان

وااااااااای از وقتایی بگم که بغلت می کنیم و سر و دستاتو میذاریم رو شونمون نمی دونی که چجووری کله می کشی و اینور و اون ورو دید میزنی از خیلی وقت قبل که هنوز خیلی کوچیک تر بودی اینکارو می کردی و ما کلی تعجب می کردیم نیشخند

موقع هایی که می خوام عوضت کنم تا می خوابونمت رو تشک تعویضت و شلوارتو درمیارم ایییییییینقدر حال می کنی که نگو تند و تند پاهاتو تکون میدی حتی چند ثانیم نمیذاری که پتو روت بمونه چشم

پریروز برای اولین بار خودم با ناخن گیری که مامان جوون برات خریده بود ناخونای کوچولوتو گرفتم تا مجبور نباشیم برای اینکه خودتو چنگ نزنی همش دستکش دستت کنیم لبخند

تا حالا همش مامان جوون با کمک فاطمه خانوم میبردنت حموم اما اینبار من رفتم کمک مامان جوون تو حموم وااااای خیلی حال می کردی وقتی آب میریختیم رو بدنت اما وقتی میشستیمت گریه می کردی بعد دوباره تا آب میریختیم آروم میشدی خیییییلی بانمک بود لبخند خیلی دوست دارم خودم تنهایی ببرمت حموم اما هنوز می ترسم خیلی چشم

وقتایی که می فهمی می خوام لباساتو عوض کنم خیییییییلی کولی بازی درمیاری و گریه می کنی حتی مجبورم خیلی وقتا همونجووری لخت بغلت کنم تا یکم آروم بشی و بعد لباساتو تنت کنم نیشخند

عاشق شیشه خوردن هستی حتی وقتایی که دلت درد می کنه و سینه منو نمی گیری وقتی شیرمو میدوشم و تو شیشه بهت میدم مثل چی همه شیرارو دولوپی می خوری چشمک

موقعی که از گرسنگی داری گریه می کنی تا میای بغل من میفهمی می خوای شیر بخوری و تو همون حالت گریه خوشحال میشی. دوست داری تفننی شیر بخوری یکم می خوری و بعد ول می کنی و دور و برت رو نگاه می کنی و به مامان نگاه می کنی و دوست داری باهات حرف بزنم و تا باهات حرف میزنم سریع میخندی بغل

از شب زنده داریات بگم که پدر منو درآورده آخ تو روز بیشتر از دوساعت پشت سرهم بیدار نمی مونی و وقتی خوابت میگیره اینقدر گریه می کنی که هیچ جووره نمیشه به زور بیدار نگهت داشت بعد شبا تا ساعت 4-5 صبح نمی خوابی دیگه ناراحت نمی دونم چجووری باید ساعت خوابتو درست کنم چشم

خیییییییلی ورجه وورجت زیاده یه روز صبح که از خواب بیدار شده بودی اییییییینقدر تو گهوارت تکون تکون خورده بودی که تو اون جای تنگ عمود به گهواره ات مچاله شده بودی خنده منم تا دیدمت یه عکس توپ ازت گرفتم :

 

اینم چندتا عکس از امروز که دوماهه شدی :

آوا کوچولو در حال دست خوردن:

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

فاطمه
16 دی 90 22:16
سلام مامانی جونی خوبی ای جونمــــــــ دخملی بزرگ شده ماشالله خاله جونی لینک شدی عزیزم
لیلا
16 دی 90 23:29
واااااای 2 ماهگیت مبارک خانومی دیگه برا خودت خانومی شدی با این اوصاف و عکسای نازت ماشالا فقط حیف که هنوز نمی ذاری مامانت اینا شبا بخوابن اونم اشکال نداره ایشالا کم کم تا یکی دو سال دیگه خوابتم مرتب می شه زهرای ما هم هر روز میاد به وبلاگت سر می زنه می گه ببینیم مامان آوا عکس جدید نذاشته.ایشالا بزرگتر که بشی باهاش همبازی می شی. مامان صفورا یه بوس گنده وقتی سر حاله از طرف ما ازش بکن.
ماما آنیسا
17 دی 90 12:02
ماشالا...اسپند دودش کن خوشیهات با نی نیت نوش جونت عزیزم
یاسمن مامان رادین
17 دی 90 12:28
دو ماهگیت مبارک عزیز خالههههه. 1000 تا بوس
یاسمن مامان رادین
17 دی 90 12:30
دو ماهگیت مبارک عزیز خالهههه. 1000 تا و برای اوا جوون
مهسا مامان مرسانا
17 دی 90 12:32
جیگر خاله 2 ماهگیت مبارک......وای دوست دارم بخورمت مخصوصا تو اون عکسی که تو گهوارتی وتکون خوردی......
مامان كوچولو
18 دی 90 0:14
عزيز دلممممم دوست دارم درسته بخورمت انقده نازي دوماهگيت مبارك انشالا تولد ١٠٠ سالگيتتتتتت
گلاره
18 دی 90 1:21
قربونت برم خاله که داری روز به روز نازتر میشی اون عکس تو گهوارت رو که دیدم دلم برات ضعف رفتتتت
آنی
18 دی 90 12:55
تولد دو ماهگیت مبارک کوچولوی ناناز ایشالا زود زود بزرگ میشی
مامان آرنیکا
18 دی 90 13:29
ماشالا به این دختر سر زنده و ناز غصه نخور عزیزم به محض اینکه واکسن 2 ماهگیش رو زدی با خوردن استانینوفن کم کم خوابش تنظیم میشه و شبها زودتر می خوابه میگی نه نیگا کن
مامان ایلین جون
18 دی 90 13:54
عزیز خاله دو ماهگیت مبارک چه خوشگل و مامانی هستی خدابرای مامانو بابات نگه داره بوس با اجازتون لینکتون کردم
مامان ترنم کوچولو
19 دی 90 12:05
سلام عزیز خاله.2 ماهگیت مبارک.بیخوابی هم عالمی داره.والله یکی باید دوربین به دست باشه از ما مامانهای بیخواب عکس بگیره که بعدا به این کوچولوهای خوشمل نشون بده
مامان مریمی
20 دی 90 11:33
نبگاش کن... واییییی موشششششششش بیا با هانا دوتایی دست بخورین
مامان محمدجواد
20 دی 90 11:42
خیلی خیلی دوسش دارم . ایشالله همیشه سلامت باشه
ازاده مامانه هانا
24 دی 90 0:26
قربونه اون شکله ماهت شم که انقد دوس داشتنیه. شبیه خاله شمیمشه. خاله شمیم دست هنرمندت درد نکنه گلم چه هد خوشلی بافتی.من اگه یه خاله مث تو داشتم خیلی خیلی دوسش میداشتم بوس واسه صفورا جونم اوا خانوم خوشل و خاله شمیم هنرمند مهربون