اولین حموم رفتن با مامان
سلااااااااام کوچولوی دوست داشتنی مامان
پریروز (یعنی تو دو ماه و 13 روزگی) برای اولین بار تصمیم گرفتم که خودم با کمک بابایی ببرمت حموم آخه تا حالا همش مامان جوون زحمت میکشید و میبردت حموم اما الان خیلی سرش شلوغه و مشغول خرید وسایل خونه خاله سمیراس واسه همین گفتم مزاحمش نشم.
بعد از کلی مشورت با خاله های نی نی سایتی و کمک گرفتن ازشون وقتی بابایی از سر کار اومد بردیمت حموم.
من اول رفتم و خودمو شستم بعد به بابایی گفتم تو رو بیاره لباساتو درآورد و دادت دست من وقتی آب ریختم رو بدنت کلی حال کردی بعدم شروع کردم به لیف زدنت و به بابایی گفتم خورد خورد روت آب بریزه که سردت نشه هیییییییچی جیک نزده بودی انگار خیلی هم خوشت اومده بود اینقدر ساکت بودی من نگران شدم و به بابایی گفتم ببین حالش خوبه و بعد نگات کردیم دیدیم چشاتو مثل چی باز کردی و اینور و اون ورو نگاه میکنی
بعدشم سرتو شستم و آبت کشیدم و دادمت به بابا که حولتو بپیچه دورت بعدشم خودمو سریع آب کشیدمو و حولمو تنم کردم و اومدم بیرون که لباساتو تنت کنم باورم نمیشه اصلا جیکت در نیومد حتی موقع لباس پوشیدن!!! چون همیشه موقع لباس پوشیدن خودتو می کشتی
خلاصه اینقدر حال کردم که گفتم دیگه هر روز می برمت حموم ههههههه
اینم عکسای بعد از حمومت:
گل در اومد از حموم سنبل دراومد از حموم
دیروز عمه زهره خونشون روضه داشت مامان جوون اینا اومدن دنبال من و تو و ما هم باهاشون رفتیم کرج
اینم عکسای تو وقتی آماده شده بودی برای رفتن:
البته فکر کنم لباست خیلی مناسب نباشه برای روضه
خوب چیکار کنم تو که لباس مشکی نداری