آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

آوای دلنشین

تعیین جنسیت- خدایا شکرت

1390/5/23 17:14
نویسنده : مدیر
1,605 بازدید
اشتراک گذاری

خدایا شکرت که منو از داشتن نعمت دختر محروم نکردی خدایا صد هزارمرتبه شکرت

آره دخمل کوچوی من کلللللللللییییییی حرف دارم که باهات بزنم و اتفاقات دیروز رو برات تعریف کنم

                            

بابایی میگه دختر مونس و همدم مادره..... راست میگه خوب...منتظرم که زود بزرگ بشی و باهات درددل کنم عزیزم

دیروز وقت دکتر داشتم همش خدا خدا می کردم که بهم زودی سونو بده تا جنسیتت رو بفهممخیال باطل

دکتر گفت که باید یک سونوی سه بعدی برای اطمینان از سلامت جنین بدم و گفت که بهتره تو هفته 16 باشه. منم که همون روز، روز اول هفته 16 بودم نیشخند.... گفت البته این دکتری که میگم بری پیشش زیر یک ماه وقت نمیده اما من براش یه نامه می نویسم و سفارش میکنم

من تنها رفته بودم دکتر و قرار بود بعد دکتر یه جایی با بابا شهاب قرار بذاریم و بریم خونه خاله عطیه چون شام اونجا دعوت بودیم.

خلاصه دکتر نامه رو داد بهم و منم از خدا خواسته سریع رفتم دفتر سونوگرافی که نزدیک همونجا بود تا وقت بگیرم وقتی رفتم نامه رو به منشی دادم گفت حالا حالاها که وقت نداریم اما اگه عجله ایه بشینید تا بین مریض برید تو، اما معطلی زیاد داره منم گفتم اشکال نداره ....بعد زنگ زدم به دکتر وزیری و گفتم زود نیست الان سونو بدم گفت نه خوبه

خلاصه منم از ذوقم سریع زنگ زدم به بابا شهاب و گفتم که اینجوری شده اگه می خوای نی نی رو ببینی سریع خودتو برسون اینجا چشمک

بابا شهاب هم با وجود اینکه خیلی راهش دور بود خودشو رسوند اونجا

خیلی خیلی معطل شدیم چون ما رو نه بین مریض که آخر همه مریضا فرستاد تو  اما عزیزم دیدن روی ماه تو به معطلیش می ارزید

بالاخره لحظه موعود فرا رسید و نوبتمون شد......

من و بابایی که دل تو دلمون نبود که تو رو زودتر ببینیم  من خوابیدم رو تخت و بابا شهاب هم با موبایل شروع کرد به فیلم گرفتن.

یه مانیتور بالای سر من بود که می تونستم قشنگ تو رو توش ببینم

اول شروع کرد اندازه ها رو با سونوی دو بعدی گرفتن بابایی که معلوم بود خیلی بی طاقته گفت آقای دکتر ما جنسیت بچه رو هم هنوز نمی دونیم چشم آقای دکتر گفت باشه بذارید من اندازه ها رو بگیرم همه چیزو بهتون میگم لبخند

وااااااااااااای که دیدن تکون تکون خوردنای تو، توی شکمم چه لذتی داشت...قلب قشنگت رو هم کاملاً واضح دیدیم و صداش رو هم شنیدیم

آقای دکتر کلی که تو رو ورانداز کرد آخرش گفت خوشبختانه جنین کاملا سالمه و هیچ مشکلی نداره جنسیتش هم دختره

وااااااااااای اینو که گفت من پرسیدم یعنی قطعیه آقای دکتر و ایشونم گفت اینجا که اینجوری نشون میده همون لحظه اشک شوق از چشمام سرازیر شد

خیییییییییییییییلی خوشحال شدم که خدا یه دختر مامانی بهم هدیه داده و یه دنیا ازش ممنونم

وقتی اومدیم بیرون بابایی هم بغض کرده بود و اشک تو چشاش جمع شده بود آخه بابایی هم عاشق دختر بود از اولش

خلاصه سریع زنگ زدیم به مامان جوونا و جنسیت رو گفتیم و اونام کلی خوشحال شدن بغل

شبم که خونه خاله عطی طی یک مراسم خاص به همه که شدیداً مشتاق بودن جنسیت تو رو بفهمن، جنسیت رو اعلام کردیم

و اینچنین بود که صفورا دخمل دار شدهورا...........هووووووووووووووررررااااااااا بزن دست قشنگه رو.......شله شله  تشویق

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)