آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره

آوای دلنشین

اولین شبی که خواب تو رو دیدم

1390/5/23 11:12
نویسنده : مدیر
1,509 بازدید
اشتراک گذاری

سلاااااااااااااااام عزیز دل مامانبغل

خوب واسه خودت این چند روزه شیطونی می کنی اون تو هااااچشمک

وااااای نمی دونی که دیشب چه شب سختی واسه من بود اولش که از معده درد بعدشم که از کمردرد نتونستم بخوابم اما عوضش یه چیزی تمام خستگیمو از یادم برد دیشب برای اولین بار خواب تو رو دیدم واااااای خیلی بانمک بودی شمیم و ستایش داشتن باهات بازی می کردن منم همش نگرانت بودم که بلایی سرت نیادخنده خیلی باحال بود نیشخند

نمی دونی خاله شمیم چقدر داره انتظار میکشه که تو به دنیا بیای همش به من میگه پس چرا بچه تو به دنیا نمیاد دیگه زبان

راستی امروز اولین روزیه که سرکار فرم بارداریمو پوشیدم دیگه حتی مانتوی سایز 40 که گرفته بودم هم جای شکمش برام تنگ شده بود تصور کن من قبل بارداری سایزم 36 کوچیک بوده دیگه خودت حساب کن که چققققققققدر بزرگ شدی مامانیقلبماچ

برخلاف خیلی از زنای بارداری که از بزرگ شدن شکمشون خجالت میکشن من کللللللللی حال می کنم وقتی میبینم هر روز شکمم داره بزرگ تر میشه و بزرگ شدنت رو کاملاً حس می کنم خیلی لذت بخشه از خود راضیدوست دارم همه بدونن که من یه نی نی دوست داشتنی تو شکمم دارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مریم مامان پینگیل
23 مرداد 90 16:57
زودی دنیا بیا مامانی طاقت نداره آوا خانومی
مامی مائده
23 مرداد 90 18:38
ای جانم. منم از اینکه شکمم روز به روز بزرگتر میشه خیلی خوشحالم و با افتخار تو خیابون راه میرم