آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

آوای دلنشین

عمل سرکلاژ

1390/4/18 11:48
نویسنده : مدیر
3,998 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دختر کوچولوی من

از همون روزی که بهت گفتم زیر دلم درد می کنه و وقت دکتر دارم نمی دونی که چه بلاهایی سر مامانت اومد

امروز بعد از 10 روز استراحت مطلق اولین روزیه که اومدم سر کار و دارم برات می نویسم

رفتم دکتر گفت جفت پایینه و دهانه رحم کوتاه شده خیلی خطرناکه و ممکنه کیسه آبت پاره بشه باید عمل کنی و دهانه رحم رو بدوزی جات خالی که مامنی تا اینو شنید زد زیر گریه آخه فکر می کرد خیلی عمل وحشتناکیه خلاصه کنم حرفمو فرداش یعنی روز سه شنبه 7 تیر 90 رفتم بیمارستان و عمل کردم اولش خیلی ترسیده بودم طوری که از ترس فشارم افتاد و حالم بد شد تو اتاق عمل هم گریه کردم و هی می گفتم من می ترسم (خلاصه حسابی آبروی خودمو بردم)

اما خوشبختانه عمل سختی نبود و زود تموم شد به سلامتی وقتی به هوش اومدم و منو آوردن تو بخش همونجوری که رو تخت دراز کشیده بودم یهو تکونای تو رو حس کردم واااااااااااای نمی دونی که تو اون حال چه حس خوبی بهم داد انگار که تو دختر مهربونم می خواستی تو اون حالت به مامان دلداری بدی

واسه بابا شهاب که تعریف کردم گفت پدر سوخته جاش محکم شده شروع کرده به شیطونی

خلاصه این اولین تکونای مشهود تو بعد از مدتی طولانی بود

بعدشم که دیگه اومدم خونه مامانی اینا و استراحت مطلق

خیلی خیلی سخت بود هیچ جا نمی تونستم برم و هیچ کار نمی تونستم بکنم اما به خاطر تو تحمل کردم

امروز دوباره میرم دکتر تا ببینم که جات درست شده و من می تونم بازم بیام سر کار یا نه دوباره باید استراحت کنم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامی مائده
3 مرداد 90 20:51
تا حالا در مورد این عمل نشنیده بودم. جالب بود واسم
شقایق
19 بهمن 90 9:14
سلام دوست عزیزم مامان صفورا
منم بعداز دوبارداری ناموفق بعداز 4سال مجددباردارشدم ودکتر بهم گفت طول دهانه رحمم26وباید سرکلاژکنم که این عملو انجام دادم منم مثل شما خیلی ترسیده بودم وحالم بد شده بودالبته من هفته14بارداری این عملو انجام دادم وخیلی میترسم از اینکه واسه بی بیم مشکلی پیش بیاد الان4روزکه این عملو انجام دادم اگه اطلاعات بیشتری داری ممنون میشم به منم اطلاع بدی موفق باشی وزایمان بدون درد با یه بی بی خوشگل


عزیزم اصلا نگران نباش این عمل از بچه ات محافظت میکنه
هیچ چیز خاصی نیست
زهرا
6 خرداد 92 0:44
سلام مامان آوا جون
خیلی خوشحال شدم و ذوق زده که این وبلاگ رو پیدا کردم و دیدم.من هم قرار بود الان یک نی نی خوشکل و ناز داشته باشم.اما به خاطر کوتاهی دکترم و ندادن سونو طول دهانه رحم و انجام ندادن سرکلاژ نی نیمو در آخر هفته بیستم از دست دادم.
خیلی بهم سخت گذشت تا تونستم با این قضیه کنار بیام.
از دیروز که این وبلاگ رو دیدم و این همه ذوق و حس خوبت رو نسبت به دخترت دیدم هم خیلی منم ذوق کردم و هم واقعا واقعا دلم بشدت برای بچه خودم و حس مادری که میتونستم داشته باشم تنگ شده.
اما واقعاکارت خیلی جالب و دوست داشتنی بود. و خیلی به من ایده های زیادی دادی برای بچه دومم.برام دعا کن خدا هرچه زودتر به منم یه نی نی خوشکل بده تا منم این حس شیرین مادری رو درک کنم.
برای خودت و دختر گلت آرزوی خوشبختی و سعادت می کنم.

خدا ایشالا به هر زنی که آرزوی بچه داره یه بچه سالم عطا کنه که هیچ نعمتی و هیچ لذتی به پای این نمیرسه