پارک قیطریه
این پست مخصوص پارک رفتن های شماست.
قبل از هر چیز بگم که من حتماً دو روز یه بار میبرمت پارک حتی گاهی هم بیشتر فقط اینو گفتم حواست باشه فردا بزرگ شدی نگی تو کارمند بودی به من نرسیدی هااااا
اول از پارک چهارشنبه بگم که با خاله شمیم و گندم جوون و رهام کوچولو رفتیم. وقتی رفتیم دنبال گندم و رهام که خونشون تو کوچه کارگاه مادر و کودکه تا رسیدیم سر کوچه تو شروع کردی دولکم دولکم پیاده پیاده یعنی منو میگی اینجووری شده بودم باورم نمیشد با همون چند جلسه محله کلاست رو شناخته باشی و اییییییینقدر به کلاست علاقه نشون بدی همش می خواستی پیاده بشی و بری کلاس ههههههه
اینم عکسای پارک اون روز:
عکس تو و رهام در حال تاب بازی:
این عکستو خیلی دوست دارم داشتی با خاله شمیم بازی می کردی و مرده بودی از خنده حیف که تار افتاده:
اینجا یه چیزی می خواستی که بهت ندادم یادم نیست چی بود و قهر کردی رفتی وسط زمین نشستی بعدشم زودی رهام اومد نشست پیشت هر کی رد می شد از کنارتون میمرد از خنده:
عکسای سرسره سواری:
دوتاتون گیر داده بودین به این گربهه نه شما میترسیدین نه اون :
اینم که کار هر روزمونه:
بازم به دنبال گربه:
روز جمعه شب هم با خاله شمیم و خاله شکیبا رفتیم ماست بستنی فرمانیه که پاتوق خاله شمیمه بعدشم دوباره تو رو بردیم پارک قیطریه کلی بازی کردی بابایی اون روز کار داشت و رفت سرکار.
اینم عکسای روز یکشنبه اس که من بعد از کار رفتم پاتوبیولوژی مرکزی و آزمایش ادرار ازت گرفتم بعدشم با نازی جوون و لیانا کوچولو و گلاره جوون و بنیتا کوچولوو رفتیم پارک:
تو و لیانا در حال پیتیکو پیتیکو به قول خودت:
اینم یه بار که رژ من افتاده بود دستت رفتی پشت مبل مامان جوون اینا قایم شدی و ...:
میمالیدی به لبت: