20 ماهگی- اندر احوالات خرابکاری های شما....
سلام دختر کوچولوی مامان که حالا دیگه برای خودت خانمی شدی 20 ماهگیت البته با دو روز تأخیر مبااااااااااااااااااارک
اینقدر شیرین شدی و شیرین زبونی می کنی که کلاً وقت نمی کنم از همه شیرین زبونیات اینجا بنویسم هرچند که نوشتنش خیلی هم فایده نداره مهم فیلماشه که صدات و نحوه تلفظت توش باشه که اونم تو فیلم خیلی سخت حرف میزنی اما بازم کلی فیلم از صحبت کردنت گرفتم
یه چیز خییییییییییییلی باحال که جدیدنا یاد گرفتی و یادم رفته بود تو پستای قبلی بنویسم اینه:
وقتی یه کاری می کنی که خیلی دوست داری یا بهت خوش میگذره یا از یه چیزی خیلی حال می کنه میخندی و میگی خیلی دالبه (=جالبه البته بین د و خ تلفظ می کنی ) وااااااااااااااااای دفعه اول که اینو گفتی نمیییییییییییییییییدونی که چقدر بغلت کردمو و بوست کردمو چلوندمت
وقتی ازت می پرسیم دوستات کین تو مهد میگی میافرین (مهرآفرین- دفعه اول که گفتی کفم بریده بود که اسم به این سختی رو چجووری تلفظ می کنی ) بالان (باران) رآ (رها) خیلی باحال اسماشونو میگی به مهدکودکم میگی مَدِه کودک
خ رو معمولا ح تلفظ می کنی میحوری (میخوری)
خیلی بامزه تلفن صحبت می کنی صدبارم وسط حرف زدنت میگی کادایی (کاری نداری ) اودابس (خدافظ)
دیروز بستنی دادم دستت گذاشتمت تو صندلی غذا که مثلاً راه نیوفتی همه جا رو کثیف کنی گفتم فوقش چند تا قطره میریزه رو سینه ات لباستم درآوردم راحت باشی رفتم تو آشپزخونه یکم که گذشت دیدم خیلی آرومی اصلاً صدات درنمیاد اومدم و با این صحنه روبرو شدم:
یعنی نمی دونم چرا کل شکمتو مثل رنگ انگشتی با بستنی اونجووری کردی!!!!
آخه آدم اینجووری بستنی میخوره؟؟؟!!!!
این عکسم واسه چند وقت پیشه که تو اتاق بودم دیدم صدات نمیاد اومدم تو آشپزخونه و با این صحنه مواجه شدم
کلاً عاشق خلق آثار هنری هستی کل پودر ماشینو خالی کردی و داری باهاش طراحی می کنی :