درددل با دختر نازم
سلام دختر کوچولوی مامان امروز می خوام کمی با هم اختلاط کنیم و من باهات درددل کنم. امیدوارم وقتی هم که به دنیا اومدی بتونیم مثل دوتا دوست حرفامونو به هم بزنیم و با هم درددل کنیم. راستش به همون اندازه ای که من از باردار شدن تو خوشحالم و روزشماری می کنم تا به دنیا بیای و در آغوشت بگیرم، به همون اندازه هم استرس و اضطراب دارم می دونی چرا؟؟؟ از خیلی چیزا می ترسم از اینکه نتونم مادر خوبی برات باشم....از اینکه از پس مسئولیت به این بزرگی بر نیام.....از اینکه نتونم درست تربیتت کنم و بزرگت کنم....و از همه مهمتر، چیزی که همیشه فکر منو به خودش مشغول می کنه اینه که اگه یه روز تو از من بپرسی که مامان چرا منو به این دنیا آوردی چی جوابتو بدم...........
نویسنده :
مدیر
14:05